دورهمی خانوادگی، اونم خانواده پدری. باهاشون کمی سرد بودی
دورهمی خانوادگی، اونم خانواده پدری. باهاشون کمی سرد بودی ولی خب دعوت رو قبول کردی اما یونگی رو با خودت نبردی.
پس از ورود، با همه دست دادی و نشستی. نگاه های سنگینی رو رو خودت حس میکردی، بهتره بگم نگاه های هیز...
و منشا اش کی بود؟ پسر عموی هیزت.
~ببخشید ات، اگه ممکنه من کارو دارم بیا بریم تو اتاقم که بهت بگم.
قبول کردی، بعد از ورود به اتاق، درو قفل کرد.
+هی چ چیکار میکنی؟
~قراره خوش بگذره
+چی؟
بعد کمی منظورشو فهمیدی و یه جیغ بنفش کشیدی.
خودشو چسبوند بهت که با مشتی که به صورتش زدی به عقب هلش دادی، نمیدونم کارت درست بود یا اشتباه...
بعد از مشتی که خورد، کمی کتکت زد.
~خواستم بهت سخت نگیرم ولی خودت نخواستی بیب
+به من نگو بیب پسره ی هیز
عموت و بقیه پشت در بودن که بلاخره عموت موفق به شکستن در شد و شمارو توی اون موقعیت دید.
*شماها دارید چه غلطی میکنید؟
+از پسرت بپرس عمو
همه به سالن رفتید.
*داشتید چیکار میکردید عوضی ها، تو مثلا شوهر داری هرزه
+عمو هرزه پسر شماست که زن شوهر دار رو تو اتاق گیر میندازه
~دهنتو ببند وگرنه بدتر به سرت میارم"بلند"
+غلط کردی، شوهرم بفهمه تیکه تیکت میکنه"بلندتر"
~خب بگو بیاد بکنه
+عه؟ باشه
گوشیت رو برداشتی و جلوی همه بهش زنگ زدی و صداش رو روی اسپیکر گذاشتی.
+یونگی همین الان پاشو بیا اینجا
_چیشده عزیزم
+گفتم پاشو بیا
_الان میام
+خب اشغال، همینجوری وایمیسیم تا بیاد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینو هی میخواستم بزارم یادم میرف
ازونجایی که دختر خوبیم شرط نمیزارم پارت بعدو همین الان میدم 😌
قدر منو بودونید🗿
این ساعت سه نصفه شب اومد تو ذهنم🗿
پس از ورود، با همه دست دادی و نشستی. نگاه های سنگینی رو رو خودت حس میکردی، بهتره بگم نگاه های هیز...
و منشا اش کی بود؟ پسر عموی هیزت.
~ببخشید ات، اگه ممکنه من کارو دارم بیا بریم تو اتاقم که بهت بگم.
قبول کردی، بعد از ورود به اتاق، درو قفل کرد.
+هی چ چیکار میکنی؟
~قراره خوش بگذره
+چی؟
بعد کمی منظورشو فهمیدی و یه جیغ بنفش کشیدی.
خودشو چسبوند بهت که با مشتی که به صورتش زدی به عقب هلش دادی، نمیدونم کارت درست بود یا اشتباه...
بعد از مشتی که خورد، کمی کتکت زد.
~خواستم بهت سخت نگیرم ولی خودت نخواستی بیب
+به من نگو بیب پسره ی هیز
عموت و بقیه پشت در بودن که بلاخره عموت موفق به شکستن در شد و شمارو توی اون موقعیت دید.
*شماها دارید چه غلطی میکنید؟
+از پسرت بپرس عمو
همه به سالن رفتید.
*داشتید چیکار میکردید عوضی ها، تو مثلا شوهر داری هرزه
+عمو هرزه پسر شماست که زن شوهر دار رو تو اتاق گیر میندازه
~دهنتو ببند وگرنه بدتر به سرت میارم"بلند"
+غلط کردی، شوهرم بفهمه تیکه تیکت میکنه"بلندتر"
~خب بگو بیاد بکنه
+عه؟ باشه
گوشیت رو برداشتی و جلوی همه بهش زنگ زدی و صداش رو روی اسپیکر گذاشتی.
+یونگی همین الان پاشو بیا اینجا
_چیشده عزیزم
+گفتم پاشو بیا
_الان میام
+خب اشغال، همینجوری وایمیسیم تا بیاد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینو هی میخواستم بزارم یادم میرف
ازونجایی که دختر خوبیم شرط نمیزارم پارت بعدو همین الان میدم 😌
قدر منو بودونید🗿
این ساعت سه نصفه شب اومد تو ذهنم🗿
۱.۵k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.