Part61
Part61
((لیسو (تو کره))
از ماشین پیاده شدمو با همون چشمای اشکیم بهش خیره شدم
~ازت متنفرممممممم.. میفهمییی??
ته ته: لیسوو..
~عاااااا.. پس شناختییییی… لوسی کیه هااا??
ته ته : لیسو ..
~میخوای بخاطر اون دختره هرزه خودکشی کنی ارههه??
ته ته : لیسو درست صحبت کن
~اووووووه روش غیرتی هم که هستیییییی! لعنتیییی من دوست داشتممم.. واقعا دوست داشتممممم.. تو اولین نفر تو زندگی من بودی ..اولین پسری که تونستم بگم عاشقشمممممممم(داد زدم) و حالا مست اومدی اسم یه دختر دیگه رو جای من صدا میزنی??
اختیاری رو اشکام نداشتم ..
ته ته : لیسو بزار توضیح بدم حداقل ..
~ببند دهنتوو.. فقط یه چیزو میگم و میرم ..من میتونم نبودنتو با خودم تحمل کنم اما نمیتونم مرگتو تحمل کنم ..اگه اتفاقی برات بیوفته من میمیرم عوضییی. حالا اگه میخوای من بمیرم به کارت ادامه بده و بپر تو اب ..برو بمیر منم باهات میمیرم..
اشکامو پاک کردمو رفتم سمت ماشین
ته ته: لیسوووووو.. اون خواهرمههههههههههههههه(داد زد)
با حرفی که زد شوکه شدم و همونجا سرجام خشکم زد
ته ته: لیسووو برگرد نگاااااام کنننن… منم عاشقتم دختره ی روانیییی…. اما اون خواهر کوچولوی خودم بود… اون نبایدددد میمرد
با حرفی که زد برگشتم سمتش
~چییییییییی??
ته ته : اون خیلی کوچولو بود ..6 سال پیش خواهر کوچولوی من تو همین پل غرق شد
بخاطر مستیش تعادل نداشت و یه جا نشست ..دستشو تکون داد تا کنارش بشینم
ته ته: اون موهای بلندی داشت ..با این حال که اون یه خواهر بزرگتر هم داشت ولی دلش میخواست من موهاشو براش شونه کنم دلش میخواست شبا بجای لالایی و قصه های مامان به ترانه های من گوش بده… یه روز اومدیم همینجا ..درست همینجا ..اون گفت تو اب یه ماهی دیده ..اما من توجه نکردم ..اونم از سر کنجکاوی خم میشه تا ابو نگاه کنه که میوفته تو رودخونه… من نتونستم نجاتش بدم. من نتونستمممممممممممممم (داد زد)
~(گریه میکردم)… تقصیر تو نبود…. حتما الان ..الان اونجا خیلی راحته.. من بهش باور دارم ..تهونگ.. اون تورو میبینه ..ترانه هایی رو که میخونی میشنوه… اشکاتو هم داره میبینه ..اون همیشه هست ..فقط ..تو نمیتونی ببینیش ..اما اون تورو خوب میبینه…
تو همون حالت سرشو عقب برد و خوابید ..به اسمون نگاه میکرد
((لیسو (تو کره))
از ماشین پیاده شدمو با همون چشمای اشکیم بهش خیره شدم
~ازت متنفرممممممم.. میفهمییی??
ته ته: لیسوو..
~عاااااا.. پس شناختییییی… لوسی کیه هااا??
ته ته : لیسو ..
~میخوای بخاطر اون دختره هرزه خودکشی کنی ارههه??
ته ته : لیسو درست صحبت کن
~اووووووه روش غیرتی هم که هستیییییی! لعنتیییی من دوست داشتممم.. واقعا دوست داشتممممم.. تو اولین نفر تو زندگی من بودی ..اولین پسری که تونستم بگم عاشقشمممممممم(داد زدم) و حالا مست اومدی اسم یه دختر دیگه رو جای من صدا میزنی??
اختیاری رو اشکام نداشتم ..
ته ته : لیسو بزار توضیح بدم حداقل ..
~ببند دهنتوو.. فقط یه چیزو میگم و میرم ..من میتونم نبودنتو با خودم تحمل کنم اما نمیتونم مرگتو تحمل کنم ..اگه اتفاقی برات بیوفته من میمیرم عوضییی. حالا اگه میخوای من بمیرم به کارت ادامه بده و بپر تو اب ..برو بمیر منم باهات میمیرم..
اشکامو پاک کردمو رفتم سمت ماشین
ته ته: لیسوووووو.. اون خواهرمههههههههههههههه(داد زد)
با حرفی که زد شوکه شدم و همونجا سرجام خشکم زد
ته ته: لیسووو برگرد نگاااااام کنننن… منم عاشقتم دختره ی روانیییی…. اما اون خواهر کوچولوی خودم بود… اون نبایدددد میمرد
با حرفی که زد برگشتم سمتش
~چییییییییی??
ته ته : اون خیلی کوچولو بود ..6 سال پیش خواهر کوچولوی من تو همین پل غرق شد
بخاطر مستیش تعادل نداشت و یه جا نشست ..دستشو تکون داد تا کنارش بشینم
ته ته: اون موهای بلندی داشت ..با این حال که اون یه خواهر بزرگتر هم داشت ولی دلش میخواست من موهاشو براش شونه کنم دلش میخواست شبا بجای لالایی و قصه های مامان به ترانه های من گوش بده… یه روز اومدیم همینجا ..درست همینجا ..اون گفت تو اب یه ماهی دیده ..اما من توجه نکردم ..اونم از سر کنجکاوی خم میشه تا ابو نگاه کنه که میوفته تو رودخونه… من نتونستم نجاتش بدم. من نتونستمممممممممممممم (داد زد)
~(گریه میکردم)… تقصیر تو نبود…. حتما الان ..الان اونجا خیلی راحته.. من بهش باور دارم ..تهونگ.. اون تورو میبینه ..ترانه هایی رو که میخونی میشنوه… اشکاتو هم داره میبینه ..اون همیشه هست ..فقط ..تو نمیتونی ببینیش ..اما اون تورو خوب میبینه…
تو همون حالت سرشو عقب برد و خوابید ..به اسمون نگاه میکرد
۸.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.