پارت46
#پارت46
من ازت متنفر نیستم
آب دهنمو قورت دادم و نگاهم و دوختم به شوگا
شوگا:ات عزیزم ایشون مادرم هستن و بع همون خانم اشاره کرد
و بعدش به همون پسره که جفتش بود
ایشونم برادر بزرگتر من سوکجینه که امدن بع من سر بزنن
شعتتت یعنی شوگا برادرم داشت؟؟؟
حاجی پشماممممم خدم ریختم پشمام تبخیر شدن
پس چرا تاحالا به من چیزی نگفته بود؟؟؟؟؟؟؟
خانمه نگاهش اصن قشنگ و جالب نبود
حالا بیا و جمش کن مادر شوهر دار شدم رفت از قبل بدبخت تر شدم
ولی همین پسره سوکجین خیلی خنثی بهم نگا میکرد
لبخند به زوری زدم و دستمو گرفتم طرف مامان شوگا
-از دیدن شما خیلی خشحالم خانم مین
پشت چشمی نازک کرد و فقط سری تکون داد
زنیکه عفریته نیومده برا من ادا درمیارع
من که ضایع شده بودم دستم و جلو برادرش گرفتم میدونستم ممکنه اینم منو ضایع کنه ولی برعکس تصورم
لبخندی زد و دستشو آورد جلو به گرمی دستمو فشرد
جین:از دیدنت خشحالم زن داداش از این به بعد منو جین صدا بزن
با لبخند تایید کردم
شوگا به ننه فیس فیسو و داداش جذابش تعارف کرد که برن و بشینن
دستمو کشید و بردم تو آشپزخونه
نگاهی بع حال کرد بعد نکاهش و دوخت بهم
شوگا: ببین برو زنگ بزن به بورام بگو با سرعت جت خدشو برسونه اینجا که بدبخت شدیم
-چیه رابطتت با مامان جونت خوب نیست?
شوگا: دروغ چرا زیاد ازشون خشم نمیاد دل خشی ندارم ازشون؟
با تعجب خاستم لب باز کنم که انگشتش رو گذاشت رو لبام
شوگا: هیش.. لطفا حرف نزن اوکی؟ بعدا همه رو برات توضیح میدم خب؟
سری تکون دادم
لبخند زد و چشماشو بست و بعدم زود باز کرد
شوگا: من رفتم یادت نره زنگ بزنیاا
-اوکی تو برو خدم زنگ میزنم بهش
سری تکون داد و بعدم رفت بیرون سریع خدم و انداختم رو گوشی و سریع شماره بورام و گرفتم
آروم امدم بیرون با حالت دو داشت میومد طرفم نگاهی به داخل انداختم
مامان عفریتش داشت چایی میخورد
نمد چرا همین روز اولی دلمو میزنه
بورام دیگه رسیده بود بهم در و بستم و به طرفش رفتم
درحالی ک نفس نفس میزد نفس عمیقی کشید
بورام: اینجان؟؟
سریع دستمو گرفتم جلو دهنش با اخم توپیدم بهش
-ن پ سر قبر منن... بلند گو قورت دادی تو احیانن؟ یواش بابا
دستمو بزور پس زد
بورام: زهرمار خفم کردی... یجوری میگی انگار همیچیو میدونی!
-چیه این همه چی که خدت و برادرت هی زرت زرت میزنیدش تو سر من؟
بورام: حالا بیخیال این حرفا راعون اینجاست؟
-راعون؟؟؟ راعون دیگه کدوم خریه؟
یدفه دستشو گرفت جلو دهنش
........................................................
خودتون میدونید باید به چند تا لایک برسع دیگه نمیگم این هم گذاشتم پارت قبلی هنوز به شرط نرسیده ولی گذاشتم اما دیگه نمیزارم
من ازت متنفر نیستم
آب دهنمو قورت دادم و نگاهم و دوختم به شوگا
شوگا:ات عزیزم ایشون مادرم هستن و بع همون خانم اشاره کرد
و بعدش به همون پسره که جفتش بود
ایشونم برادر بزرگتر من سوکجینه که امدن بع من سر بزنن
شعتتت یعنی شوگا برادرم داشت؟؟؟
حاجی پشماممممم خدم ریختم پشمام تبخیر شدن
پس چرا تاحالا به من چیزی نگفته بود؟؟؟؟؟؟؟
خانمه نگاهش اصن قشنگ و جالب نبود
حالا بیا و جمش کن مادر شوهر دار شدم رفت از قبل بدبخت تر شدم
ولی همین پسره سوکجین خیلی خنثی بهم نگا میکرد
لبخند به زوری زدم و دستمو گرفتم طرف مامان شوگا
-از دیدن شما خیلی خشحالم خانم مین
پشت چشمی نازک کرد و فقط سری تکون داد
زنیکه عفریته نیومده برا من ادا درمیارع
من که ضایع شده بودم دستم و جلو برادرش گرفتم میدونستم ممکنه اینم منو ضایع کنه ولی برعکس تصورم
لبخندی زد و دستشو آورد جلو به گرمی دستمو فشرد
جین:از دیدنت خشحالم زن داداش از این به بعد منو جین صدا بزن
با لبخند تایید کردم
شوگا به ننه فیس فیسو و داداش جذابش تعارف کرد که برن و بشینن
دستمو کشید و بردم تو آشپزخونه
نگاهی بع حال کرد بعد نکاهش و دوخت بهم
شوگا: ببین برو زنگ بزن به بورام بگو با سرعت جت خدشو برسونه اینجا که بدبخت شدیم
-چیه رابطتت با مامان جونت خوب نیست?
شوگا: دروغ چرا زیاد ازشون خشم نمیاد دل خشی ندارم ازشون؟
با تعجب خاستم لب باز کنم که انگشتش رو گذاشت رو لبام
شوگا: هیش.. لطفا حرف نزن اوکی؟ بعدا همه رو برات توضیح میدم خب؟
سری تکون دادم
لبخند زد و چشماشو بست و بعدم زود باز کرد
شوگا: من رفتم یادت نره زنگ بزنیاا
-اوکی تو برو خدم زنگ میزنم بهش
سری تکون داد و بعدم رفت بیرون سریع خدم و انداختم رو گوشی و سریع شماره بورام و گرفتم
آروم امدم بیرون با حالت دو داشت میومد طرفم نگاهی به داخل انداختم
مامان عفریتش داشت چایی میخورد
نمد چرا همین روز اولی دلمو میزنه
بورام دیگه رسیده بود بهم در و بستم و به طرفش رفتم
درحالی ک نفس نفس میزد نفس عمیقی کشید
بورام: اینجان؟؟
سریع دستمو گرفتم جلو دهنش با اخم توپیدم بهش
-ن پ سر قبر منن... بلند گو قورت دادی تو احیانن؟ یواش بابا
دستمو بزور پس زد
بورام: زهرمار خفم کردی... یجوری میگی انگار همیچیو میدونی!
-چیه این همه چی که خدت و برادرت هی زرت زرت میزنیدش تو سر من؟
بورام: حالا بیخیال این حرفا راعون اینجاست؟
-راعون؟؟؟ راعون دیگه کدوم خریه؟
یدفه دستشو گرفت جلو دهنش
........................................................
خودتون میدونید باید به چند تا لایک برسع دیگه نمیگم این هم گذاشتم پارت قبلی هنوز به شرط نرسیده ولی گذاشتم اما دیگه نمیزارم
۱۲.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.