<<رویای گم شده ی من >>
<<رویای گم شده ی من >>
پارت 4
ویو راوی توی هواپیما
شوگا سوار هواپیما شد فکرش همش پیش جیمینش بود اگه میرفت پیشش باید بهش چی میگفت یا جیمین خودش چه ریکشنی میخواست نشون بده به احتمال زیاد اون رو پس می زد چون حتی نتونست از عشق زندگیش خدافظی کنه اون رو زمانی ول کرده بود که پسره بهش نیاز داشت همیشه طی این ۵ سال حسرت این رو می کشید که چرا بیشتر تن پسر کوچولوش رو حس نکرده یا چرا بیشتر بغلش نکرده
شوگا به شدت روی جیمینش حساس بود وقتی موضوع جیمینش بود همه چیز فرق میکرد براش
فلش بک
*:هی عزیزم پاشو بریم بیرون لطفا
نه بیبی هوا سرده تو هم که سیستم ایمنی بدنت ضعیفه نمیشه سرما میخوری
*:نه سرما نمیخورم مواظب خودم هستم حتی ببین لباس گرمم میپوشم لطفاااا بریم حتی سرما هم بخورم تو مواظبمی زود خوب میشم
ویو حال
همین که داشت به خاطره های گذشتش فکر میکرد گذر زمان رو نفهمیده بودکه کی به کره رسیده وقتی از هواپیما پیاده شد تهیونگ رو دید و به طرفش حرکت کرد
ته:هی پسر خوبی؟دلم برات تنگ شده بود
چطور می تونم خوب باشم منم دلم برات تنگ شده بود
ته:از لیا جدا شدی
خب من باهاش یه رابطه ی اجباری داشتیم
ته:هی...
حالش چطوره؟
ته: چطور میتونه باشه بعد از تو داغون شد حالش اصلا خوب نبود یه مدت اصلا غذا نمیخورد جایی نمیرفت باهمه قطع رابطه کرده بود فقط تو خونش خودشو حبس کرده بود و گریه میکرد الان ها نسبت به قبل درست شده خوب غذا میخوره کمی هم که شده با بقیه ارتباط برقرار میکنه ولییی...هیچوقت نتونست به زمانی که پیش تو بود برگرده
شوگا یه فحشی زیر لب به خودش داد اون خودش رو گناه کار میدونست تمام این سال ها اون هم اذیت شده بود ولی خب چیکار می شد کرد مجبور بود اون کار بکنه عذاب کشیدن رو به مرگ عشقش ترجیح داده بود ...
پارت 4
ویو راوی توی هواپیما
شوگا سوار هواپیما شد فکرش همش پیش جیمینش بود اگه میرفت پیشش باید بهش چی میگفت یا جیمین خودش چه ریکشنی میخواست نشون بده به احتمال زیاد اون رو پس می زد چون حتی نتونست از عشق زندگیش خدافظی کنه اون رو زمانی ول کرده بود که پسره بهش نیاز داشت همیشه طی این ۵ سال حسرت این رو می کشید که چرا بیشتر تن پسر کوچولوش رو حس نکرده یا چرا بیشتر بغلش نکرده
شوگا به شدت روی جیمینش حساس بود وقتی موضوع جیمینش بود همه چیز فرق میکرد براش
فلش بک
*:هی عزیزم پاشو بریم بیرون لطفا
نه بیبی هوا سرده تو هم که سیستم ایمنی بدنت ضعیفه نمیشه سرما میخوری
*:نه سرما نمیخورم مواظب خودم هستم حتی ببین لباس گرمم میپوشم لطفاااا بریم حتی سرما هم بخورم تو مواظبمی زود خوب میشم
ویو حال
همین که داشت به خاطره های گذشتش فکر میکرد گذر زمان رو نفهمیده بودکه کی به کره رسیده وقتی از هواپیما پیاده شد تهیونگ رو دید و به طرفش حرکت کرد
ته:هی پسر خوبی؟دلم برات تنگ شده بود
چطور می تونم خوب باشم منم دلم برات تنگ شده بود
ته:از لیا جدا شدی
خب من باهاش یه رابطه ی اجباری داشتیم
ته:هی...
حالش چطوره؟
ته: چطور میتونه باشه بعد از تو داغون شد حالش اصلا خوب نبود یه مدت اصلا غذا نمیخورد جایی نمیرفت باهمه قطع رابطه کرده بود فقط تو خونش خودشو حبس کرده بود و گریه میکرد الان ها نسبت به قبل درست شده خوب غذا میخوره کمی هم که شده با بقیه ارتباط برقرار میکنه ولییی...هیچوقت نتونست به زمانی که پیش تو بود برگرده
شوگا یه فحشی زیر لب به خودش داد اون خودش رو گناه کار میدونست تمام این سال ها اون هم اذیت شده بود ولی خب چیکار می شد کرد مجبور بود اون کار بکنه عذاب کشیدن رو به مرگ عشقش ترجیح داده بود ...
۱.۳k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.