ماموریت پارت شانزدهم

ماموریت ( پارت شانزدهم )
* ویو ا/ت *
؟ : ( خنده )
من سریع میدویدم تا تیر بهم نخوره و جاخالی میدادم....
تفنگم و درآوردم و شروع به تیر اندازی کردم....تند تند تیر میزدم که چند تا از آدم های اون عوضی مردن!
ا/ت : ببین!من از سمت چپ میرم توام از سمت راست برو...!!!
نامجون : باشه!
نامجون رفت سمت راست و شروع به تبر اندازی کرد....کارش خیلی خوبه!
منم تمام حواسم به اون عوضی بود که کجا میره....از بالای ساختمون قیافه عنش و میدیدم....
از ساختمون با بدبختی رفتم بالا و بهش رسیدم....
؟ : ( پوزخند ) مثل اینکه دلت میخواد بمیری! دختر کوچولو....
ا/ت : من دختر کوچولو نیستم! ( با عصبانیت )
؟ : ( خنده ) ببین کی جوش میخوره!
ا/ت : ( پوزخند ) اسم خودت و رو من نزار!
؟ : هوففففف...دختر کوچولووووو....! ( خنده ) خیلی نازی! ولی من تورو برای خودم میخوام ! تو مال منی!
ا/ت : اینو میتونی تو رویاهات ببینی!
؟ : هوم...پس من از راه سختش جلو میرم...!
باهاش مبارزه کردم....اون خیلی قوی تر از من بود ! نمیتونستم بزنمش!!!
خوردم زمین و اون یه پوزخندی بهم زد...خون از همه جام می‌ریخت ! نزدیک های بیهوش شدن بودم....! که یهو چشمام بسته شد و تاریکی.....



میدونم کمههههههه🗿💔
دیدگاه ها (۱)

ماموریت ( پارت هفدهم ) * ویو نامجون * ا/ت رو گم کردم!!!! معل...

ماموریت ( پارت هجدهم ) * ویو ا/ت * چشمام و باز کردم....تو بی...

ماموریت ( پارت شانزدهم ) * ویو نامجون * من تمام حواسم به ا/ت...

ماموریت ( پارت پانزدهم ) * ویو نامجون * هر کلمه ای که می‌گفت...

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط