پارت ۷
پارت ۷
در حالی که آستین کتم رو مرتب میکردم ،قدم های بلندم رو به طرف اتاق برمیداشتم.....
خیلی ریلکس از کنار تمام هرزه هایی که داشتن به فاک میرفتن رد شدم....
بعضی هاشون تازه وارد بودن و اما بعضی هاشون با مهارت تمام رابطه رو پیش میبردن......
صدای ناله هاشون ،چه زن و مرد ،توی راهروی طولانی عمارت پیچیده بود....
بالاخره بعد از گذشتن از اون راهروی طولانی به در اتاق رسیدم.....
بار دیگه مرتب بودن کتم رو چک کردم ،در باز شد و وارد شدم....
با اینکه علاقه ای به دیدنشون نداشتم،اما با این حال سری تکون دادم و بهشون نشون دادم که ، فهمیدم که توی اتاق حضور دارن......
لبخند خاصی روی صورت همشون بود......
بایدم لبخند میزدن.......
داشتن روی یک سومه دارایی پدر من، جئون جی هون قمار میکردن.....
مگه الکی بود؟.......
با اینکه احتمال بردشون کم بود ،اما هر کی برنده میشد،برگ برنده دستش بود....
با اینکه اعصابم به هم ریخته بود و استرس بدی ته دلم افتاده بود ولی خیلی خوب قیافمو حفظ کردم و نذاشتم حتی یذره ترس رو هم از توی چشمام بخونن........
آقای جونگ که هر سال به عنوان داور بین ما بود،امسال هم داورمون بود....
در حالیکه همچنان خودمون رو برای شروع بازی آماده میکردیم،آقای جونگ تمام قوانین و بقیه ی حرفا رو بهمون زد و همچنین ادامه داد
~خب فکر کنم دیگه کامل با قوانین آشنا شده باشین.....
و اینکه میدونین دیگه اینجا تقلب معنایی نداره،چون همه ی کارای شما زیر نظره.......
همچنین باید بگم که این بازی توی سه ست انجام میشه و هر کس که دو ست رو برده باشه بردنست......
جایزه ی اول که معلومه.........یک سومه اموال جناب جئون
و اما جایزه ی نفر دوم......
با تعجب به آقای جونگ خیره شدم.....
-جایزه نفر دوم؟
یکی از همون شرکای پدرم،آقای هیون هو یانگ که از همون نیشخند روی صورتش میشد فهمید که بدجور دندون تیز کرده برای این اموال ،رو به من گفت
☆بله جناب جئون......جایزه نفر دوم....
من با آقای جونگ صحبت کردم......جایزه ی نفر اول که مشخصه.....
اما ما هدیه ای برای نفر دوم در نظر گرفتیم که خیلی دست خالی نباشه.....
بعد آقای جونگ اعلام کرد
~جایزه ی نفر دوم سکس یه شبه با یکی از دختر های خبره و زیبای اینجاست.....از اون خوباش......
نفسم توی سینم حبس شد.....
من بعد از ا/ت اصلا به سکس با دختره دیگه ای فکر نکردم......
اصلا از وقتی که از احساسم بهش مطمئن شدم با خودم طی کردم که با هیچ دختر دیگه ای رابطه نداشته باشم......
نفس عمیقی کشیدم......
سرمو به علامت مثبت تکون دادم تا هر چه سریعتر بازی رو شروع کنیم.....
نگاهی به آقای هیون انداختم........
این عوضی اینجا نمیتونه از طریق تقلب ببره......
اما از طریق وارد بودنش به این بازی خیلی خوب میتونست ببره.......
منم کم ماهر نبودم توی بیلیارد......
اما این نگاه های عیجیبش منو میترسوند.....
کیو ی (میوه ی کیوی نیست ها😂.....اسم چوب بیلیارد کیوعه)خودم رو توی دستم گرفتم و از بالا تا نوک باریکش دستی کشیدم.......
من هر جور شده باید ببرم......
در حالی که آستین کتم رو مرتب میکردم ،قدم های بلندم رو به طرف اتاق برمیداشتم.....
خیلی ریلکس از کنار تمام هرزه هایی که داشتن به فاک میرفتن رد شدم....
بعضی هاشون تازه وارد بودن و اما بعضی هاشون با مهارت تمام رابطه رو پیش میبردن......
صدای ناله هاشون ،چه زن و مرد ،توی راهروی طولانی عمارت پیچیده بود....
بالاخره بعد از گذشتن از اون راهروی طولانی به در اتاق رسیدم.....
بار دیگه مرتب بودن کتم رو چک کردم ،در باز شد و وارد شدم....
با اینکه علاقه ای به دیدنشون نداشتم،اما با این حال سری تکون دادم و بهشون نشون دادم که ، فهمیدم که توی اتاق حضور دارن......
لبخند خاصی روی صورت همشون بود......
بایدم لبخند میزدن.......
داشتن روی یک سومه دارایی پدر من، جئون جی هون قمار میکردن.....
مگه الکی بود؟.......
با اینکه احتمال بردشون کم بود ،اما هر کی برنده میشد،برگ برنده دستش بود....
با اینکه اعصابم به هم ریخته بود و استرس بدی ته دلم افتاده بود ولی خیلی خوب قیافمو حفظ کردم و نذاشتم حتی یذره ترس رو هم از توی چشمام بخونن........
آقای جونگ که هر سال به عنوان داور بین ما بود،امسال هم داورمون بود....
در حالیکه همچنان خودمون رو برای شروع بازی آماده میکردیم،آقای جونگ تمام قوانین و بقیه ی حرفا رو بهمون زد و همچنین ادامه داد
~خب فکر کنم دیگه کامل با قوانین آشنا شده باشین.....
و اینکه میدونین دیگه اینجا تقلب معنایی نداره،چون همه ی کارای شما زیر نظره.......
همچنین باید بگم که این بازی توی سه ست انجام میشه و هر کس که دو ست رو برده باشه بردنست......
جایزه ی اول که معلومه.........یک سومه اموال جناب جئون
و اما جایزه ی نفر دوم......
با تعجب به آقای جونگ خیره شدم.....
-جایزه نفر دوم؟
یکی از همون شرکای پدرم،آقای هیون هو یانگ که از همون نیشخند روی صورتش میشد فهمید که بدجور دندون تیز کرده برای این اموال ،رو به من گفت
☆بله جناب جئون......جایزه نفر دوم....
من با آقای جونگ صحبت کردم......جایزه ی نفر اول که مشخصه.....
اما ما هدیه ای برای نفر دوم در نظر گرفتیم که خیلی دست خالی نباشه.....
بعد آقای جونگ اعلام کرد
~جایزه ی نفر دوم سکس یه شبه با یکی از دختر های خبره و زیبای اینجاست.....از اون خوباش......
نفسم توی سینم حبس شد.....
من بعد از ا/ت اصلا به سکس با دختره دیگه ای فکر نکردم......
اصلا از وقتی که از احساسم بهش مطمئن شدم با خودم طی کردم که با هیچ دختر دیگه ای رابطه نداشته باشم......
نفس عمیقی کشیدم......
سرمو به علامت مثبت تکون دادم تا هر چه سریعتر بازی رو شروع کنیم.....
نگاهی به آقای هیون انداختم........
این عوضی اینجا نمیتونه از طریق تقلب ببره......
اما از طریق وارد بودنش به این بازی خیلی خوب میتونست ببره.......
منم کم ماهر نبودم توی بیلیارد......
اما این نگاه های عیجیبش منو میترسوند.....
کیو ی (میوه ی کیوی نیست ها😂.....اسم چوب بیلیارد کیوعه)خودم رو توی دستم گرفتم و از بالا تا نوک باریکش دستی کشیدم.......
من هر جور شده باید ببرم......
۴۴.۶k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.