پارت هفت
پارت هفت
برگشتم که دیدم رو زمین به دیوار تکه داده و خوابش برده، اخه الااااااان؟! من تو رو کجای دلم بزارمممم؟ الانم که ساعت ۱۲ شده. رفتم جلوش زانو زدم.
-جیمین...جیمیناااا...تو رو خدا بیدار شوووو... من تو رو کجا ببرم، ادرس خونتونم که نمیدونم. جیمیییین *با یه ذره تکون*
+همم...؟
-بچه پاشووو
+.........
-باز خوابید🤦🏻♂️
نمیدونستم چه کار کنم اخه کجا ببـ...نه نه نه عمرا اگه ببرمش خونه، اصن نمیشهههه، راه نداره. عیب نداره زنگ میزنم به بچه ها، شاید بیدار باشن
(فابیان٪)
٪چیه؟
-میگم داداش، یه مشکلی داریم
٪باز چه گندی بالا اوردی
-تقصیر من نییییییست
٪خب باشه بنال
-ببین من اومدم بار بهتون گفتم که
٪خبببب
-خب میخواستم برم دسشویی که جیمین و دیدم که یه مشکلی داشت که بعدا بهت میگم
٪خب خب
-منم کمکش کردم بعد رفتم دسشویی برگشتم دیدم خوابه
٪........ خب به درک
-عهههه زنگ زدم کمک بگیرمااااا
٪خب بزارش همونجا
-شعور نداری نه؟ تا حالا نیومدی بار؟ نمیدونی خواب تو بار خطر ناکههههه!
٪خب اخه به تو چه؟
راست میگه، من چرا حساس بازی در میارم؟ خودش مشکل شووووو.... نمیشه خبببببب
-اااااه، کمکم نمیکنی؟
٪چیکار کنم؟
-میتونی شماره ی یوگیوم یا کای رو دربیاری؟
٪ خب وایسا...پیدا کردم بهت زنگ میزنم
-نپیجونیااااا
٪باشهههه
«قطع کرد»
هوفففف عجب گرفتاری ای شداااااا
جینین رو بلند کردم و گذاشتمش رو مبل بغل میز و خودمم نشستم، یه ذره بهش نگاه کردم....هیچوقت به ظاهرش دقت نکردم....خیلی خوشگله، کیونم هسـ...صب کن..چی میگی واسه خودت؟ وای دارم خل میشم، ولی خب....اخه چه اشکالی داره دیدنش؟
دیدم گردنش کجه و داره اذیت میشه، سرشو گذاشتم رو میز و خودمم سرمو گذاشتم رو میز، همینجوری نگاش میکردم...خب...یه چیز میگم بد برداشت نکنیدا ولی...پسره حق داشت، وقتی بلندش میکردم دستم رو گذاشتم رو کمرش و دیدم که باریک بود و الانم که دارم میبینم لباش...خب لباشـ...*صدا زنگ گوشیش* وای یا خدا، کی یه ربع شد نفهمیدم!
-الو؟ پیدا کردی؟
٪اره
-کدومشون؟
٪هر دو
-وایسا بزنم رو بلند گو، تو بگو بزنم
٪شماره کای.........*دیگه این با خودتون*
-خب بعدی
٪شماره یوگیوم...........
-دستت درد نکنه
٪خیله خب برو دیگه
«قطع کرد»
بی احساس خب وایسا زنگ بزنم
*چهل و پنج دقیقه بعد*
یعنی چیییییی؟!! دیویست بار زنگ زدمممم!! خوابنننن؟! الان....خب... تو رو چیکار کنم؟ زنگ بزنم به دیان اینبار
«زنگ زدن»
- الووو، دیانننن
/چه مرگتههه؟
-میگم اگه یکی از اعضای باند دشمن تو ی بار خوابش ببره و همه هم یه تصمیماتی داشته باشن تو چیکار میکنی؟
/چه....یهویی
-جواب بده!
/خب کمکش میکنم، و طبیعتا ادرس خونشم نمیدونم، درسته؟
-اره
/پس میارمش خونه
-دشمنه هااا
/خب خودت که میدونی بار جای خطر ناکیه!
-اوکی بای
پس باید ببرمت خونه........
برگشتم که دیدم رو زمین به دیوار تکه داده و خوابش برده، اخه الااااااان؟! من تو رو کجای دلم بزارمممم؟ الانم که ساعت ۱۲ شده. رفتم جلوش زانو زدم.
-جیمین...جیمیناااا...تو رو خدا بیدار شوووو... من تو رو کجا ببرم، ادرس خونتونم که نمیدونم. جیمیییین *با یه ذره تکون*
+همم...؟
-بچه پاشووو
+.........
-باز خوابید🤦🏻♂️
نمیدونستم چه کار کنم اخه کجا ببـ...نه نه نه عمرا اگه ببرمش خونه، اصن نمیشهههه، راه نداره. عیب نداره زنگ میزنم به بچه ها، شاید بیدار باشن
(فابیان٪)
٪چیه؟
-میگم داداش، یه مشکلی داریم
٪باز چه گندی بالا اوردی
-تقصیر من نییییییست
٪خب باشه بنال
-ببین من اومدم بار بهتون گفتم که
٪خبببب
-خب میخواستم برم دسشویی که جیمین و دیدم که یه مشکلی داشت که بعدا بهت میگم
٪خب خب
-منم کمکش کردم بعد رفتم دسشویی برگشتم دیدم خوابه
٪........ خب به درک
-عهههه زنگ زدم کمک بگیرمااااا
٪خب بزارش همونجا
-شعور نداری نه؟ تا حالا نیومدی بار؟ نمیدونی خواب تو بار خطر ناکههههه!
٪خب اخه به تو چه؟
راست میگه، من چرا حساس بازی در میارم؟ خودش مشکل شووووو.... نمیشه خبببببب
-اااااه، کمکم نمیکنی؟
٪چیکار کنم؟
-میتونی شماره ی یوگیوم یا کای رو دربیاری؟
٪ خب وایسا...پیدا کردم بهت زنگ میزنم
-نپیجونیااااا
٪باشهههه
«قطع کرد»
هوفففف عجب گرفتاری ای شداااااا
جینین رو بلند کردم و گذاشتمش رو مبل بغل میز و خودمم نشستم، یه ذره بهش نگاه کردم....هیچوقت به ظاهرش دقت نکردم....خیلی خوشگله، کیونم هسـ...صب کن..چی میگی واسه خودت؟ وای دارم خل میشم، ولی خب....اخه چه اشکالی داره دیدنش؟
دیدم گردنش کجه و داره اذیت میشه، سرشو گذاشتم رو میز و خودمم سرمو گذاشتم رو میز، همینجوری نگاش میکردم...خب...یه چیز میگم بد برداشت نکنیدا ولی...پسره حق داشت، وقتی بلندش میکردم دستم رو گذاشتم رو کمرش و دیدم که باریک بود و الانم که دارم میبینم لباش...خب لباشـ...*صدا زنگ گوشیش* وای یا خدا، کی یه ربع شد نفهمیدم!
-الو؟ پیدا کردی؟
٪اره
-کدومشون؟
٪هر دو
-وایسا بزنم رو بلند گو، تو بگو بزنم
٪شماره کای.........*دیگه این با خودتون*
-خب بعدی
٪شماره یوگیوم...........
-دستت درد نکنه
٪خیله خب برو دیگه
«قطع کرد»
بی احساس خب وایسا زنگ بزنم
*چهل و پنج دقیقه بعد*
یعنی چیییییی؟!! دیویست بار زنگ زدمممم!! خوابنننن؟! الان....خب... تو رو چیکار کنم؟ زنگ بزنم به دیان اینبار
«زنگ زدن»
- الووو، دیانننن
/چه مرگتههه؟
-میگم اگه یکی از اعضای باند دشمن تو ی بار خوابش ببره و همه هم یه تصمیماتی داشته باشن تو چیکار میکنی؟
/چه....یهویی
-جواب بده!
/خب کمکش میکنم، و طبیعتا ادرس خونشم نمیدونم، درسته؟
-اره
/پس میارمش خونه
-دشمنه هااا
/خب خودت که میدونی بار جای خطر ناکیه!
-اوکی بای
پس باید ببرمت خونه........
۶.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.