از زبان رزی

---

از زبان رزی:

گاهی وقت‌ها، وسط همه‌ی نورها و صداها،
تنهایی بزرگ‌ترین همراه منه.
نه اینکه بخوام تنها باشم،
ولی این حس که هیچ‌کس واقعاً نمی‌فهمه چی توی دلم می‌گذره،
یه سنگینی عجیبه.

من همیشه اون دختر پر انرژی و پرشور بودم،
اما بعضی روزها حتی لبخند زدن هم کار سختیه.
وقتی که همه فکر می‌کنن تو قوی‌ترین آدمی،
اما هیچ‌کس نمی‌بینه که گاهی چقدر نیاز دارم که فقط کسی باشه کنارم، بدون قضاوت، بدون حرف‌های بزرگ.

این سکوت، این فاصله بین من و بقیه،
یه جور دفاعیه برای من،
اما گاهی حس می‌کنم دارم خودم رو از دست می‌دم.

امیدوارم یه روز همه بفهمن که حتی ستاره‌ها هم گاهی تاریکی رو تجربه می‌کنن.
و من هم فقط یه انسانم، با قلبی که گاهی زخمی می‌شه، اما هنوز پر از عشق.


---
اینم از تک پارتی از رزی اگر خواستید بگید برا بقیه اعضا هم بنویسم البته اگر خوب مینویسم بگید🙂
دیدگاه ها (۱)

"끝까지 안아줄게" ---پارت اول — لج‌بازی‌ها و دعوای بغلیمین‌هی روی ک...

"끝까지 안아줄게" ---پارتی سوم — تقلا و تسلیم در آغوش تهیونگمین‌هی ...

---از زبان لیسا:هر وقت روی صحنه می‌رم، لباس‌هام، حرکتهام، نگ...

---✨ از زبان یونگی:نپرس چرا همیشه وقتی می‌خوابی، بهت زل می‌ز...

.𖥔 ݁ ˖𓂃.☘︎ ݁˖𝒟𝓊𝒸𝒽ℯ𝓈𝓈 𝒞ℴ𝓇𝒹ℯ𝓁𝒾𝒶 . ݁₊ ⊹ . ݁˖ . ݁صرفا چون با دید...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط