p70
ویو تهیونگ لوسی
لوسی: یعنی چیشد؟
تهیونگ: نمیدونم بزار زنگ بزنم به جیهوپ بپرسم که جیمین شب باکی رفت
زنگ زد
(علامت حیهوپ-علامت ته+)
+الو
_: سلام
+حالا سلام به کنار جیمین شب باکی رفت
_: ات چطور
+میدونستی که ات و جیمین زوج بودن؟
_واتتت نه از کجا میدونستم
+هوم شب عروسیت چطور بود شیطون
_: خوب بود جات خالی
+میخواستی منم ببینم
_ای وای ریدم که
هه سو: عشقمم
_من برم بای
قط کردن
تهیونگ: همه چی اوکیه عشقم
لوسی: یه چی بگم
تهیونگ: هوم؟
لوسی: اون شب که ات فرار کرد من بهش کمک کردم
تهیونگ: خب؟
لوسی: خب چیه میگم من بهت دروغ گفتم
تهیونگ: دوست خودته به من ربطی نداره
لوسی تهیونگ رو بغل کرد
تهیونگ: شیطون شدیا
لوسی: میدونم
ویو یونجون مبنجی
یونجون: یوجین آجی میخواد
مینجی: الان من چیکار کنم؟
یونجون: هیچی خودتو واسه یه شب طولانی آماده کن
مینجی: برو بابا عمرا
یونجون: چرا اون وقت؟
مینجی: درد داره
یونجون: باشه منم میرم زن دوم بگیرم تا از اون بچه دار شم
مینجی: یعنی میخوای به من خیانت کنی؟
یونجون: نه خودت خواستی
مینجی: برو بگیر اصلا به عنم
یونجون: خب پس امشب مهمون داریم
مینجی:یوجین پسرم بیا بریم پارک
یونجون: نه نمیشه
مینجی: چرا اون وقت
یونجون: آجوماااا
آجوما: بله پسرم؟
یونجون: یکی از لباس های خدمتکار هارو بده به مینجی
مینجی: الان چیشد؟
یونجون: از امروز به بعد کل این عمارت رو خودت تمیز میکنی
مینجی: زده به سرت
یوجین: بابا این چه کاریه؟
یونجون: عشق بابا تو برو تو اتاقت بازی کن
یوجین: عمرا تا وقتی که به مامانم نگی ببخشید نمیرم
یونجون: گمشو اتاقتتت(داد عصبی)
مینجی: این چه کاریه میکنی چه ترسید
یوجین: بابا ازت متنفرم(گریه)
یونجون: یوجین وایسا وایساااا
یوجین رفت اتافش درم قفل کرد
مینجی: چرا اینکارو میکنی باشه بیا انجامش بدیم
یونجون: میدونی چیه دیگه از دستت خسته شدم دیگه برام تکراری شدی اینم بهونه بود
مینجی: چی داری میگی تو یعنی منو دوست نداشتی؟
یونجون: اخه دلم سوخت نه من دوست ندارم
مینجی یه سیلی زد به یونجون
یونجون: چه غلطی کردی هااااا
مینجی: حقته مرتیکه عوضی آشغال بیعشور کثافت عنتر
یونجون: هههه آجومت ببرش اتاق کناری درشم قفل کن بهش هیچی هم نده
آجوما: پسرم داری چیکار میکنی(درگوشش)
یونجون: تولدش نزدیکه میخوام باهاش بد بشم بعد سوپرایزش کنم(در گوشش)
مینجی: داری نقشه مرگمو میکشی؟
یونجون: نه نقش اینکه بدم به کدوم از زیر دستام تا باهات حال کنه
مینجی: شروع کرد به گریه کردن یونجون من چیکارت کردم اخه
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺♥
لوسی: یعنی چیشد؟
تهیونگ: نمیدونم بزار زنگ بزنم به جیهوپ بپرسم که جیمین شب باکی رفت
زنگ زد
(علامت حیهوپ-علامت ته+)
+الو
_: سلام
+حالا سلام به کنار جیمین شب باکی رفت
_: ات چطور
+میدونستی که ات و جیمین زوج بودن؟
_واتتت نه از کجا میدونستم
+هوم شب عروسیت چطور بود شیطون
_: خوب بود جات خالی
+میخواستی منم ببینم
_ای وای ریدم که
هه سو: عشقمم
_من برم بای
قط کردن
تهیونگ: همه چی اوکیه عشقم
لوسی: یه چی بگم
تهیونگ: هوم؟
لوسی: اون شب که ات فرار کرد من بهش کمک کردم
تهیونگ: خب؟
لوسی: خب چیه میگم من بهت دروغ گفتم
تهیونگ: دوست خودته به من ربطی نداره
لوسی تهیونگ رو بغل کرد
تهیونگ: شیطون شدیا
لوسی: میدونم
ویو یونجون مبنجی
یونجون: یوجین آجی میخواد
مینجی: الان من چیکار کنم؟
یونجون: هیچی خودتو واسه یه شب طولانی آماده کن
مینجی: برو بابا عمرا
یونجون: چرا اون وقت؟
مینجی: درد داره
یونجون: باشه منم میرم زن دوم بگیرم تا از اون بچه دار شم
مینجی: یعنی میخوای به من خیانت کنی؟
یونجون: نه خودت خواستی
مینجی: برو بگیر اصلا به عنم
یونجون: خب پس امشب مهمون داریم
مینجی:یوجین پسرم بیا بریم پارک
یونجون: نه نمیشه
مینجی: چرا اون وقت
یونجون: آجوماااا
آجوما: بله پسرم؟
یونجون: یکی از لباس های خدمتکار هارو بده به مینجی
مینجی: الان چیشد؟
یونجون: از امروز به بعد کل این عمارت رو خودت تمیز میکنی
مینجی: زده به سرت
یوجین: بابا این چه کاریه؟
یونجون: عشق بابا تو برو تو اتاقت بازی کن
یوجین: عمرا تا وقتی که به مامانم نگی ببخشید نمیرم
یونجون: گمشو اتاقتتت(داد عصبی)
مینجی: این چه کاریه میکنی چه ترسید
یوجین: بابا ازت متنفرم(گریه)
یونجون: یوجین وایسا وایساااا
یوجین رفت اتافش درم قفل کرد
مینجی: چرا اینکارو میکنی باشه بیا انجامش بدیم
یونجون: میدونی چیه دیگه از دستت خسته شدم دیگه برام تکراری شدی اینم بهونه بود
مینجی: چی داری میگی تو یعنی منو دوست نداشتی؟
یونجون: اخه دلم سوخت نه من دوست ندارم
مینجی یه سیلی زد به یونجون
یونجون: چه غلطی کردی هااااا
مینجی: حقته مرتیکه عوضی آشغال بیعشور کثافت عنتر
یونجون: هههه آجومت ببرش اتاق کناری درشم قفل کن بهش هیچی هم نده
آجوما: پسرم داری چیکار میکنی(درگوشش)
یونجون: تولدش نزدیکه میخوام باهاش بد بشم بعد سوپرایزش کنم(در گوشش)
مینجی: داری نقشه مرگمو میکشی؟
یونجون: نه نقش اینکه بدم به کدوم از زیر دستام تا باهات حال کنه
مینجی: شروع کرد به گریه کردن یونجون من چیکارت کردم اخه
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺♥
۱۱.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.