وقتی بعدِ اونهمه روز برگشتیم خونه
وقتی بعدِ اونهمه روز برگشتیم خونه
دیدم یکی از گیاهام از بی آبی و بی نوری تلف شده
و
واسه اینکه بیشتر ناراحت نشم از دیدنش ،
برگای زرد شدشو جدا کردم و گذاشتمش دم در که لااقل از گلدونش برای یه گیاه دیگه استفاده کنیم .
حسین وقتی دید رفت و اوردش تو و گفت درستش میکنم ،
خلاصه که ؛
هرروز بهش آب و کود داد ،
تحقیق کرد از این و اون پرسید ،
و تا میتونست براش وقت گذاشت ...
تا امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم چِشَم افتاد بهش
و دیدم
دقیقا از همونجایی که فکر میکردم پوسیده ،
جوونه زده بود
و خدا میدونه که هیچ چیز به اندازه ی این صحنه نمیتونست روزمو بسازه ...
به نظر من ؛ رابطه هم همینه
شاید فک کنی
دیگه خراب شده و به درد نمیخوره و باید تمومش کرد .
شاید مثل من فکر کنی پوسیده و بخوای بذاریش دم در
ولی باااید یکی باشه که نذاره ،
یکی که به توهم یاد بده بعضی چیزارو میشه درست کرد.
بمونه و از همونجایی که خراب شده بسازدش
درست مثل روز اولش ...
اونقدری که یه روزی از اینکه جانزدی ، وایسادی و
درستش کردی ، به وجودت و عشقت افتخار کنی ...
ببین ؛
[بین اون همه رفتنی تو آدمِ موندن و ساختن باش ♥️]
دیدم یکی از گیاهام از بی آبی و بی نوری تلف شده
و
واسه اینکه بیشتر ناراحت نشم از دیدنش ،
برگای زرد شدشو جدا کردم و گذاشتمش دم در که لااقل از گلدونش برای یه گیاه دیگه استفاده کنیم .
حسین وقتی دید رفت و اوردش تو و گفت درستش میکنم ،
خلاصه که ؛
هرروز بهش آب و کود داد ،
تحقیق کرد از این و اون پرسید ،
و تا میتونست براش وقت گذاشت ...
تا امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم چِشَم افتاد بهش
و دیدم
دقیقا از همونجایی که فکر میکردم پوسیده ،
جوونه زده بود
و خدا میدونه که هیچ چیز به اندازه ی این صحنه نمیتونست روزمو بسازه ...
به نظر من ؛ رابطه هم همینه
شاید فک کنی
دیگه خراب شده و به درد نمیخوره و باید تمومش کرد .
شاید مثل من فکر کنی پوسیده و بخوای بذاریش دم در
ولی باااید یکی باشه که نذاره ،
یکی که به توهم یاد بده بعضی چیزارو میشه درست کرد.
بمونه و از همونجایی که خراب شده بسازدش
درست مثل روز اولش ...
اونقدری که یه روزی از اینکه جانزدی ، وایسادی و
درستش کردی ، به وجودت و عشقت افتخار کنی ...
ببین ؛
[بین اون همه رفتنی تو آدمِ موندن و ساختن باش ♥️]
۶.۵k
۱۱ دی ۱۳۹۹