~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~
پارت : ۳۹
《تهیونگ》
از آسانسور بیرون زدم و مستقیم ب دفتر کارش حرکت کردم
بدون اهمیت ب منشی وارد اتاق شدم
بازم مث همیشه کنار پنجره بود
#آقای کیم صبر کنین
شما نباید
عصبانی ب طرفش چرخیدم و دستمو سمت گردنش گرفتم
عصبانی پچ زدم
_تو واسه من باید ، نباید تایین نمیکنی شیرفهم شدی ؟
&ولش کن تهیونگ
صداش باعث شد گردنشو ول کنم و ب سمتش بچرخم
با ی اشاره منشی رو از اتاق بیرون کرد
&خب چی شده ک یادی از پدرت کردی
_خوش نباش
برگه رو رو میز کارش گذاشتم متعجب ب من ب برگه نگاهی انداخت و بعد با کمال رضایت مندی گفت
&افرین تهیونگ ، آفرین پسرم ، میدونستم ک ب حرم گوش میکنی
عاقل ترین تصمیم رو گرفتی
_من نیومدم اینجا ک ب تشویق و تمجید های تو رو گوش کنم
&خیلی خب
هماهنگ میکنم بت خبر میدم
_منتظرم (سرد)
و با سرعت از اتاقش بیرون زدم
موقه رفتن چشمم ب منشی اش افتاد ب سمتش رفتم و ب دیوار کبون دمش
_بار آخرت باشه اونجوری برام تایین تکلیف میکنی هرزه (عصبانی)
ولش کردم و ب سمت آسانسور قدم برداشتم
《تهیونگ》
از آسانسور بیرون زدم و مستقیم ب دفتر کارش حرکت کردم
بدون اهمیت ب منشی وارد اتاق شدم
بازم مث همیشه کنار پنجره بود
#آقای کیم صبر کنین
شما نباید
عصبانی ب طرفش چرخیدم و دستمو سمت گردنش گرفتم
عصبانی پچ زدم
_تو واسه من باید ، نباید تایین نمیکنی شیرفهم شدی ؟
&ولش کن تهیونگ
صداش باعث شد گردنشو ول کنم و ب سمتش بچرخم
با ی اشاره منشی رو از اتاق بیرون کرد
&خب چی شده ک یادی از پدرت کردی
_خوش نباش
برگه رو رو میز کارش گذاشتم متعجب ب من ب برگه نگاهی انداخت و بعد با کمال رضایت مندی گفت
&افرین تهیونگ ، آفرین پسرم ، میدونستم ک ب حرم گوش میکنی
عاقل ترین تصمیم رو گرفتی
_من نیومدم اینجا ک ب تشویق و تمجید های تو رو گوش کنم
&خیلی خب
هماهنگ میکنم بت خبر میدم
_منتظرم (سرد)
و با سرعت از اتاقش بیرون زدم
موقه رفتن چشمم ب منشی اش افتاد ب سمتش رفتم و ب دیوار کبون دمش
_بار آخرت باشه اونجوری برام تایین تکلیف میکنی هرزه (عصبانی)
ولش کردم و ب سمت آسانسور قدم برداشتم
۱۱.۰k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.