Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part183


#paniz

آروم خزیدم بغلش و نفسی از عطر تنش کشیدم، مثل دفعات دیگه ویار تنش رو میکردم و مریض میشدم الان حالم بهتر بود

آروم موهام رو نوازش میکرد و دست دیگرش رو شکمم بود
رضا : به جز موهای ساده‌ات چتری بهت میاد

فقط صداش بود که آرومم میکرد
رضا: این اولین شبی که بعد از رفتنت آرومم و راحت دراز کشیدم هر شب با سردرد میخوابیدم

آروم شروع کردم به نوازش کردن قفسه سینه اش
_دوری سخته خیلی ام سخته

رضا : خیلی اما جالبی‌اش اینجا بود یه روز فکرش هم نمیکردم از یه دختر وزه و شیطون بچه داشته باشه اونم نه یکی دوتا

با خنده لب زدم
_یه شب دوتا شدن

خودش هم خندید سر بلند کردم و نگاهش کردم
_چیکار کنم دلخوری کوچیکت برطرف بشه تحمل‌اش رو ندارم

نگاهش رو ازم دزدید و دوباره نگاهم کرد
رضا: بچهامون رو بدنیا بیار خودتم سالم برگرد پیشم اون موقع‌ست که بخشیدمت

مظلوم لب زدم
_نمیشه رضا نمیشه این یکی ا‌‌‌....

انگشت‌اش رو گذاشت رو لبام و مصمم لب زد
رضا: برمیگردی سالم، برمیگردی بعد از این همه مدت فقط یه چیز میخوام توام باش

کل‌کل کردن باهاش فایده‌ای نداشت سر گذاشتم رو سینه‌اش و چشم بستم
قطره اشکی رو بینیم ریخت

چطور میکردم آخه شدنی نبود از خستگی زود خوابم برد

* * * *

صبح به این زودی جز بابا کسی بیدار نمیشد اما انگار اونم زود بیدار نشده بودم

به زهرا خانم سپرده بودم سوتی نده با کمک هم میز صبحونه رو حاضر کردیم
زهرا: مادر برو بشین خسته شدی دیگه چیزی میخوای برات بیارم

نچی کردم که بابا بدون توجه به میز رفت رو مبل نشست بهترین فرصت بود ، نگاهی کردم به زهرا خانم که چشمکی حواله ام کرد

آروم قدم برداشتم و دست رو شونه های گذاشتم
بابا: عزیزم زوده برو بخواب شما

با حالت لوس لب زدم
_خوابم نمیاد بابا جونم

متعجب بلند شد و برگشت سمتم بازوم هام رو گرفت
بابا: خودتی دخترم خوبی کجا بودی کجا رفتی چرا رفتی

دستی به بازوی این مرد مهربون کشیدم و با هم نشستیم رو مبل و دستم رو گذاشتم رو شکمم
_اینارو ول کن ببین باباجون ، نگفتم یکم وایسا دوتا بهت نوه میدم الان دوتاشونم داره میدم

لبخندی حیرت انگیزی زد
بابا: ای خدای من دختر میدونی نصف جونمون کردی من قربون این وروجکا برم

آهی کشیدم
_خداکنه بابا جونم ، میدونم همتون بخاطرم اذیت شدین اما مجبور شدم برم مگه من دلم میاد خانواده به این خوبی رو ترک کنم خودتون خبر دارین نمی‌رفتم چه بلاهایی سرم نمی اومد

کمی جلو اومد پیشونیم رو بوسید که چقدر دلم گرم شد
بابا: قربونت برم من عروس خیلی سختی کشیدی حق داری بابا میدونم من باعث شدم ، نباید رضا رو قاطی این ماجرا میکردم

_شما که نمیدونستین خودتون رو ناراحت نکنین ...


#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۳۶)

• Wild rose cabaret •#part184#panizبابا: بگذریم از این حرفا ...

• Wild rose cabaret •#part185#panizبزور یه آب پرتقال بهم داد...

• Wild rose cabaret •#part182#panizرضا: نمیخوام راجب‌شون حرف...

• Wild rose cabaret •#part181#panizبا هم نشستیم رو نیمکت دست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط