عمارتکیمتهیونگ

#عمارت_کیم_تهیونگ
#پارت_۳۵
مهمونی شون نسبت به مهمونی های ما
خیلی پیشرفته تر و بهتر بود
رو به بچه ها گفتم
_شما تا یه جایی پیدا کنید بشینید منم الان میام
کوک:کجا میری داداش؟
_میرم ادای احترام کنم
کوک:آها...ما اینجا میشنیم گممون نکن.
بی هیچ حرفی رفتم سمت خان
_سلام من کیم تهیونگ صاحب عمارت روستای کناری تون هستم(تعظیم*)
خان:اوه کیم تهیونگ شمایین؟
_بله خودم هستم و شما؟
خان:منم پارک جیمین هستم
_خوشبختم(تعظیم*)
جیمین:منم همینطور
مردک‌....حتی یه تعظیم هم نکرد،مطمئنم از همون ارباب های تازه به دوران رسیده اس
+عزیزم
با این صدای آشنا سریع چرخیدم
برای یه لحظه قلبم ایست کرد...چشمام درشت شدن داهیون...اون اینجا چیکار می‌کرد
با....با جیمین؟؟؟
داهیون هم با دیدن من کب کرد
جیمین:شما همو میشناسید؟
رفتم جلو و یه کشیده محکم روی
صورت داهیون فرود آوردم
_ه_ر_ز_ه
داهیون:ت...تو کی هستی؟
_من کی هستم؟...تو کی هستی؟
چجوری به خودت جرات دادی به
من،جناب کیم خیانت کنی؟
داهیون:من؟...م...من؟(با گریه و لکنت)
_حالم ازت بهم میخوره آشغال بی مصرف
جیمین:هی هی با زنم درست صحبت کن
_زنت؟...ریدم تو دهنت مرتيکه
و یه مشت محکم خوابوندم روی صورتش
که موجب شد از صندلی بیوفته پایین
دیدگاه ها (۲)

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۳۶نوچه های جیمین دست و بالم رو گرفتن...

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۳۷کشان کشان داهیون رو وارد عمارت کرد...

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۳۴_آره دیگهایزول:با آقای جئون تو اتا...

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۳۳*از زبان تهیونگ*حس عجیب و تازه ای ...

پارت اول:هه رین: اوف بازم یه صبح لعنتی دیگه بازم تنفر خانواد...

فیک جیمین تک پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط