p19
ات: خیلی بدی... دلم درد میکنه
اومد بغلم کرد برد تو حموم و گذاست تو وان خودشو پشتم نشست و زیر دلمو ماساژ داد
بعد از اینکه از حموم اومدیم بیرون لباس پوشیدیم رفتیم پایین
ات: صبحونه... گشنمععع
نامی: اجوما رو مرخص کردم... میدونی که چرا
ات: باسه باشه ... حالا غذا چی بخوریم!؟؟
نامی: خودمون درست میکنیم
ات: باشه
رفتیم تو آشپزخونه
کلی بدبختی و به گند کشیدن اشپزخونه بالاخره غذا درست کردیم و خوردیم
رفتم تو اتاقم رو تخت دراز کشیدم که یه پیام برام اومد بازش مردم که...
باورم نمیشه اون... اون.... نامجون با یه دختر لخت بودن و همو بغل کردی بودن و زیرش نوشته بود
(اون دوستت نذاره... نامجون برای منه)
اشک تو چشمام جمع شد رفتم تو اتاق نامجون و محکم درو باز کردم
نامی: چیسده عزیزم
ات: منو با این اسم صدا نکن ... تو به من خیانت کردیی(داد) داستی متو بازی میدادی(داد و گریه)
نامی: چی میگی هاا... من کی بهت خیانت کردمم(دا)
ات: ببین این عکس توع... پس میخوای درمورد این چی بگییی
نامی: ات... این من نیستم باور کن
ات: از کجا باور کنم(اروم)
نامی: ببین من پست گردنم یه سوختگی دارم اما این نداره
ات.: پس چرا انقدر شبیهته
نامی: مطمینم این فتوشاپه... ساید کاره سویونه
ات: سویون؟
نامی: دوست دختر سابقم
ات: اما... ببخشید (اروم)
نامی: اشکالی ندذره... بهت حق میدم
اومد بغلم کرد منماشکمو پاک کردم
شب بود منم حوصلم سر رفته بود
ات: حوصلم سر رفته... اما مثل دیشب حوصلمو برنگردون
نامی: خنده... بریم بیرون
ات: باشه... کجا
نامی: حاظر شو یحایی میریم دیکه
ات: اوکی
رفتم لباس پوشیدم موهامو باز گذاشتم و برق لب زدم رفتم پاییم(یادم رفت بگم گانگجه هم با دوستاش مسافرتن)
ات: بریییم
نامی: بریم
سوار ماشین سدیم و حرکت کردیم وایستاد انکار یه کافه بود تو فضای باز
رفتیم نشستیم و سفارش دادیم بعد برگشتیم خونه
صبح وقتی بیدار شدم دلدرد بدی داشتم اما به روی خودم نیاوردم اما بعد از صبحونه نتونستم تحمل کنم
ات: نامیی... دلم درد میکنه
نامی: میخوای بزیم دکتر
ات: هووم
رفتم حاظر شدیم رفتیم دکتر ازم ازمایش گزفتن
دکتر: خانوم...
ادامه دارد
فردا میزارم
ببخشید امروز نتونستم زیاد بزارم
اومد بغلم کرد برد تو حموم و گذاست تو وان خودشو پشتم نشست و زیر دلمو ماساژ داد
بعد از اینکه از حموم اومدیم بیرون لباس پوشیدیم رفتیم پایین
ات: صبحونه... گشنمععع
نامی: اجوما رو مرخص کردم... میدونی که چرا
ات: باسه باشه ... حالا غذا چی بخوریم!؟؟
نامی: خودمون درست میکنیم
ات: باشه
رفتیم تو آشپزخونه
کلی بدبختی و به گند کشیدن اشپزخونه بالاخره غذا درست کردیم و خوردیم
رفتم تو اتاقم رو تخت دراز کشیدم که یه پیام برام اومد بازش مردم که...
باورم نمیشه اون... اون.... نامجون با یه دختر لخت بودن و همو بغل کردی بودن و زیرش نوشته بود
(اون دوستت نذاره... نامجون برای منه)
اشک تو چشمام جمع شد رفتم تو اتاق نامجون و محکم درو باز کردم
نامی: چیسده عزیزم
ات: منو با این اسم صدا نکن ... تو به من خیانت کردیی(داد) داستی متو بازی میدادی(داد و گریه)
نامی: چی میگی هاا... من کی بهت خیانت کردمم(دا)
ات: ببین این عکس توع... پس میخوای درمورد این چی بگییی
نامی: ات... این من نیستم باور کن
ات: از کجا باور کنم(اروم)
نامی: ببین من پست گردنم یه سوختگی دارم اما این نداره
ات.: پس چرا انقدر شبیهته
نامی: مطمینم این فتوشاپه... ساید کاره سویونه
ات: سویون؟
نامی: دوست دختر سابقم
ات: اما... ببخشید (اروم)
نامی: اشکالی ندذره... بهت حق میدم
اومد بغلم کرد منماشکمو پاک کردم
شب بود منم حوصلم سر رفته بود
ات: حوصلم سر رفته... اما مثل دیشب حوصلمو برنگردون
نامی: خنده... بریم بیرون
ات: باشه... کجا
نامی: حاظر شو یحایی میریم دیکه
ات: اوکی
رفتم لباس پوشیدم موهامو باز گذاشتم و برق لب زدم رفتم پاییم(یادم رفت بگم گانگجه هم با دوستاش مسافرتن)
ات: بریییم
نامی: بریم
سوار ماشین سدیم و حرکت کردیم وایستاد انکار یه کافه بود تو فضای باز
رفتیم نشستیم و سفارش دادیم بعد برگشتیم خونه
صبح وقتی بیدار شدم دلدرد بدی داشتم اما به روی خودم نیاوردم اما بعد از صبحونه نتونستم تحمل کنم
ات: نامیی... دلم درد میکنه
نامی: میخوای بزیم دکتر
ات: هووم
رفتم حاظر شدیم رفتیم دکتر ازم ازمایش گزفتن
دکتر: خانوم...
ادامه دارد
فردا میزارم
ببخشید امروز نتونستم زیاد بزارم
۲۵.۳k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.