[واقعیت خاب]🦋🪄🖤
[واقعیت خاب]🦋🪄🖤
Part6
جی هوپ ویو
با تابیدن نور روی صورتم بیدار میشم و چشامو دور اتاق میگردونم تا اخر سر روی ساعت دیواری مکث میکنم ساعت ۸:۱۰ وای من ب ا.ت قول دادم ساعت ۹ پیشش باشم سریع از جام بلند میشم و ب سمت حموم میدوئم بعد ی دوش کوتاه میام بیرون ی دس لباس از تو کمد میکشم بیرون خودمو خشک میکنم و میپوشمشون ب ساعت نگاه میکنم واااای بدبخت شدم ساعت ۸:۴۶ بود سوئیچو برمیدارم و بسمت ماشین میدوئم سوار میشمو با سرعت از خونه میزنم بیرون
ا.ت ویو
امروز قراره با هوپ برم بیرون نمیدونم ولی از صبح انگار حالم خوب نیس انگار قراره ی اتفاقی بیوفته و من ازش بیخبرم متنفرم از این حس از این ک گاهی احساس بی مصرف بودن منو توی بغل خودش خفه میکنه پوف بیخیال اصن روزمو خراب نکنم گوشیم زنگ میخوره شیرجه میرم روی گوشی با دیدن اسمش نیشم تا بنا گوشم باز میشه جواب میدمو بدون این ک بزارم حرفی بزنه ی نفس حرف میزنم
+سلام جناب اقای خاب الو نگو ن ک میدونم تا الا خاب بودی الانم کلی دیرت شده اینجا ی خانم منتظرته ولی احمتالا دیر میکنیو و من نمیبخشمت ولی شاید با خریدن لواشک و الوچه ببخشمت
صداشو نمیشنوم نگران میشم اروم زمزمه میکنم هوپی خوبی؟چرا صدات در نمیاد
یهو میترکه از خنده و با صدای بلند میگه
_ دختر اروم باش نفست نرفت؟چشم میخرم برات تو راهم دارم میرسم
+مواظب خودت باش عزیزم
_توم همینطور
نمیدونم چرا هر چی میگذره بیشتر نگران میشم اصلا تا وقتی هوپ برسه میرم ی فیلم میبینم
بعد از تموم شدن فیلم نگاهی ب ساعت میندازم ۹:۳۷ نگرانیم صد برابر میشه هیچ وقت دیر نمیکرد گوشیمو برمیدارم تا بهش زنگ بزنم اما با صدایی ک میشنوم دنیا آوار میشه روی سرم...
Part6
جی هوپ ویو
با تابیدن نور روی صورتم بیدار میشم و چشامو دور اتاق میگردونم تا اخر سر روی ساعت دیواری مکث میکنم ساعت ۸:۱۰ وای من ب ا.ت قول دادم ساعت ۹ پیشش باشم سریع از جام بلند میشم و ب سمت حموم میدوئم بعد ی دوش کوتاه میام بیرون ی دس لباس از تو کمد میکشم بیرون خودمو خشک میکنم و میپوشمشون ب ساعت نگاه میکنم واااای بدبخت شدم ساعت ۸:۴۶ بود سوئیچو برمیدارم و بسمت ماشین میدوئم سوار میشمو با سرعت از خونه میزنم بیرون
ا.ت ویو
امروز قراره با هوپ برم بیرون نمیدونم ولی از صبح انگار حالم خوب نیس انگار قراره ی اتفاقی بیوفته و من ازش بیخبرم متنفرم از این حس از این ک گاهی احساس بی مصرف بودن منو توی بغل خودش خفه میکنه پوف بیخیال اصن روزمو خراب نکنم گوشیم زنگ میخوره شیرجه میرم روی گوشی با دیدن اسمش نیشم تا بنا گوشم باز میشه جواب میدمو بدون این ک بزارم حرفی بزنه ی نفس حرف میزنم
+سلام جناب اقای خاب الو نگو ن ک میدونم تا الا خاب بودی الانم کلی دیرت شده اینجا ی خانم منتظرته ولی احمتالا دیر میکنیو و من نمیبخشمت ولی شاید با خریدن لواشک و الوچه ببخشمت
صداشو نمیشنوم نگران میشم اروم زمزمه میکنم هوپی خوبی؟چرا صدات در نمیاد
یهو میترکه از خنده و با صدای بلند میگه
_ دختر اروم باش نفست نرفت؟چشم میخرم برات تو راهم دارم میرسم
+مواظب خودت باش عزیزم
_توم همینطور
نمیدونم چرا هر چی میگذره بیشتر نگران میشم اصلا تا وقتی هوپ برسه میرم ی فیلم میبینم
بعد از تموم شدن فیلم نگاهی ب ساعت میندازم ۹:۳۷ نگرانیم صد برابر میشه هیچ وقت دیر نمیکرد گوشیمو برمیدارم تا بهش زنگ بزنم اما با صدایی ک میشنوم دنیا آوار میشه روی سرم...
۴.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.