[واقعیت خاب]🦋🪄🖤
[واقعیت خاب]🦋🪄🖤
Part4
ویو ا.ت
صدای تلفنم مانع از حرف زدنم شد ب گوشی خیره شدم اسمش روی صفحه خودنمایی میکرد لبخندی زدم و جواب دادم
+جونم مامانی؟
&کجایی دخترم؟
+پیش هوپیم مشکلی پیش اومده؟
&ن فقط زود بیا خونه هوا کم کم داره تاریک میشه ب داماد ایندم سلام برسون
+چشم
گوشیو قطع کردم و خیره تو چشماش گفتم مامانم بود گفت برگردم خونه راستی بهت سلام رسوند
تک خند مردونه ایی زد و گفت سلامت باشه؛ مواظب خودت باش سانشاین باشه ایی گفتم و بعد از خدافظی ب سمت خونه راه افتادم توی راه فکر میکردم نمیدونه وقتی اونجوری حرف میزنه توی دلم پروانه ها مسابقه را میندازن ب خونه رسیدم بعد از شب بخیر ب سمت تختم رفتم چشمامو بستم و تاریکی
جی هوپ ویو
حس مرگ دارم وقتی میدونم قراره باز چ حرفایی رو بشنوم هوف.. نگامو ب ساعت میندازم 12:48شب از قصد دیر اومدم تا حداقل خاب باشن و کمتر تیرشونو توی قلبم فرو کنن اما خب اگه من شانس داشتم اسمم شانس علی بود درو باز میکنم و روب روم چیزی میبینم ک تا مغز استخونم تیر میکشع...
کامنت بزارین ذوق کنم=))🤝🏻
Part4
ویو ا.ت
صدای تلفنم مانع از حرف زدنم شد ب گوشی خیره شدم اسمش روی صفحه خودنمایی میکرد لبخندی زدم و جواب دادم
+جونم مامانی؟
&کجایی دخترم؟
+پیش هوپیم مشکلی پیش اومده؟
&ن فقط زود بیا خونه هوا کم کم داره تاریک میشه ب داماد ایندم سلام برسون
+چشم
گوشیو قطع کردم و خیره تو چشماش گفتم مامانم بود گفت برگردم خونه راستی بهت سلام رسوند
تک خند مردونه ایی زد و گفت سلامت باشه؛ مواظب خودت باش سانشاین باشه ایی گفتم و بعد از خدافظی ب سمت خونه راه افتادم توی راه فکر میکردم نمیدونه وقتی اونجوری حرف میزنه توی دلم پروانه ها مسابقه را میندازن ب خونه رسیدم بعد از شب بخیر ب سمت تختم رفتم چشمامو بستم و تاریکی
جی هوپ ویو
حس مرگ دارم وقتی میدونم قراره باز چ حرفایی رو بشنوم هوف.. نگامو ب ساعت میندازم 12:48شب از قصد دیر اومدم تا حداقل خاب باشن و کمتر تیرشونو توی قلبم فرو کنن اما خب اگه من شانس داشتم اسمم شانس علی بود درو باز میکنم و روب روم چیزی میبینم ک تا مغز استخونم تیر میکشع...
کامنت بزارین ذوق کنم=))🤝🏻
۲.۴k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.