سرنوشت شوم p17
سرنوشت شوم p17
جین سریع به سمتم دوید و اومد با عجله
جین:چی شده چرا جیغ کشیدی،پس کو برادرت یونگی
دا یون:منو گول میزنی ها ،من باید از تو بپرسم کو یونگی ، کجا رفت برادرم ها (با گریه و داد)
سریع از جام بلند شدم و پا به فرار گذاشتم از اونجا از در خونه که زدم بیرون همینجور فقط میدویدم و یه لحظه واینسادم و سر از یه جنگل تاریک در اوردم ، دقیقا وسط یه جنگل ترسناک بود هی دور خودم میچرخیدم و شوگا رو صدا میزدم
دا یون:یونگی داداشی برگرد مگه قرار نبود کنارم باشه ها چرا رفتی(با گریه )
نشسته بود وسط یه جنگل تاریک و دستم رو سرم بود و فقط گریه میکردم
ویو جیمین
بعد از بحثی که با جین کردم سریع از اونجا رفتم ، دلم میخاست یه چیزیو اتیش بزنم ولی بهتر بود اینکارو نکنم چون به ضرر خودم میشه،همینجور که داشتم راه میرفتم صدای گریه شنیدم
یکم که دقت کردم صدای گریه همون دختره دایون بود ،فهمیدم که از خونه جین زده بیرون سریع به سمتش دویدم که یهو صدای جیغ اومد
ویو دا یون
همینجور که گریه میکردم سرمو اوردم بالا و متوجه یه چیزی شدم ،یکی انگار داره بهم نزدیک میشه و شروع کردم به جیغ کشیدن ، صدا داشت نزدیک تر می شد که سرمو اوردم پایین و یه دستی انگار روی شونم قرار گرفت اروم بدون اینکه جیغ بزنم سرمو اوردم بالا و به صورتش نگاه کردم، پسر جذابی بود ولی ترسیدم و شروع کردم به جیغ زدن
دا یون :جییییییییغ ....تو کی هسی
نزاشت حرفمو کامل بزنم و در دهنمو گرفت و با سرعتی که نفهمیدم کی رسیدم تو اون خونه منو برد، نفس های داغی روی صورتم بود سرمو اوردم بالا و نگاهش کردم ، خیلی پسر جذابی بود ، انگار ازش خوشم اومده بود ولی ترسیدم و شروع کردم به جیغ کشیدن
دا یون:وای تو دیگه کی هسی توعم برادر همونا هستی حتما مگه ن
تهیونگ:اوم به به چقدر با هوشی ،چرا گریه میکنی من که هنوز کاری باهات نکردم دیوونه
دا یون :توروخدا بزارید من برم ،اخه من مگه چه کارتون کردم که همش دنبال منید
تهیونگ:تو کاری نکردی ولی زیباییت کار دستت داده،اینجور که معلومه اون دوتا دیوونه برات توضیح ندادن چرا اینجایی ن
دا یون:چرت نگو ، بگو میشنوم من چرا اینجام
تهیونگ:تو زن من بودی
دا یون :چرا چرت میگی من کی زن تو شدم که خودم نمیدونستم
تهیونگ:اگه ساکت نشی نمیگم ،منظورم زندگی قبلیه که تورو از من گرفتن و منم میخام الان انتقامم رو ازشون بگیرم
دا یون:من نمیخام یه لحظه اینجا بمونم و تو میخای انتقام منو از شون بگیری من میرم از اینجا بعد بحث کنید
سریع از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم که برم بیرون ، فقط تونستم بفهمم که این پسره هم مثل جین فرشتس ولی دیگه نمیخاستم یه لحظه اینجا بمونم رفتم به سمت در که در رو باز کنم که دستم کشیده شد و افتادم روی همون پسره ....
جین سریع به سمتم دوید و اومد با عجله
جین:چی شده چرا جیغ کشیدی،پس کو برادرت یونگی
دا یون:منو گول میزنی ها ،من باید از تو بپرسم کو یونگی ، کجا رفت برادرم ها (با گریه و داد)
سریع از جام بلند شدم و پا به فرار گذاشتم از اونجا از در خونه که زدم بیرون همینجور فقط میدویدم و یه لحظه واینسادم و سر از یه جنگل تاریک در اوردم ، دقیقا وسط یه جنگل ترسناک بود هی دور خودم میچرخیدم و شوگا رو صدا میزدم
دا یون:یونگی داداشی برگرد مگه قرار نبود کنارم باشه ها چرا رفتی(با گریه )
نشسته بود وسط یه جنگل تاریک و دستم رو سرم بود و فقط گریه میکردم
ویو جیمین
بعد از بحثی که با جین کردم سریع از اونجا رفتم ، دلم میخاست یه چیزیو اتیش بزنم ولی بهتر بود اینکارو نکنم چون به ضرر خودم میشه،همینجور که داشتم راه میرفتم صدای گریه شنیدم
یکم که دقت کردم صدای گریه همون دختره دایون بود ،فهمیدم که از خونه جین زده بیرون سریع به سمتش دویدم که یهو صدای جیغ اومد
ویو دا یون
همینجور که گریه میکردم سرمو اوردم بالا و متوجه یه چیزی شدم ،یکی انگار داره بهم نزدیک میشه و شروع کردم به جیغ کشیدن ، صدا داشت نزدیک تر می شد که سرمو اوردم پایین و یه دستی انگار روی شونم قرار گرفت اروم بدون اینکه جیغ بزنم سرمو اوردم بالا و به صورتش نگاه کردم، پسر جذابی بود ولی ترسیدم و شروع کردم به جیغ زدن
دا یون :جییییییییغ ....تو کی هسی
نزاشت حرفمو کامل بزنم و در دهنمو گرفت و با سرعتی که نفهمیدم کی رسیدم تو اون خونه منو برد، نفس های داغی روی صورتم بود سرمو اوردم بالا و نگاهش کردم ، خیلی پسر جذابی بود ، انگار ازش خوشم اومده بود ولی ترسیدم و شروع کردم به جیغ کشیدن
دا یون:وای تو دیگه کی هسی توعم برادر همونا هستی حتما مگه ن
تهیونگ:اوم به به چقدر با هوشی ،چرا گریه میکنی من که هنوز کاری باهات نکردم دیوونه
دا یون :توروخدا بزارید من برم ،اخه من مگه چه کارتون کردم که همش دنبال منید
تهیونگ:تو کاری نکردی ولی زیباییت کار دستت داده،اینجور که معلومه اون دوتا دیوونه برات توضیح ندادن چرا اینجایی ن
دا یون:چرت نگو ، بگو میشنوم من چرا اینجام
تهیونگ:تو زن من بودی
دا یون :چرا چرت میگی من کی زن تو شدم که خودم نمیدونستم
تهیونگ:اگه ساکت نشی نمیگم ،منظورم زندگی قبلیه که تورو از من گرفتن و منم میخام الان انتقامم رو ازشون بگیرم
دا یون:من نمیخام یه لحظه اینجا بمونم و تو میخای انتقام منو از شون بگیری من میرم از اینجا بعد بحث کنید
سریع از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم که برم بیرون ، فقط تونستم بفهمم که این پسره هم مثل جین فرشتس ولی دیگه نمیخاستم یه لحظه اینجا بمونم رفتم به سمت در که در رو باز کنم که دستم کشیده شد و افتادم روی همون پسره ....
۶۶.۹k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.