سرنوشت شوم p16
سرنوشت شوم p16
یونگی:برمیگردم پیشت ابجی کوچولو، من نمردم من زندم فقط پیش تو نیستم
دا یون:میدونم بهم قکل بده برمیگردی پیشم ،مگه ن ،تو تنهام نمیزاری مگه ن قراره دوباره برگردی پیشم،بر گردی پیشم مگه ن(با گریه)توروخدا یونگی برگرد
یونگی:مواظب خودت باش من میرم
دا یون:توروخدا نرو لطفا (داد)خدایاااااااا چرا داداشمو گرفتی
.....
از خاب پریدم بالا و جیغ کشیدم و رو تختی که بودم شروع کردم به گریه کردن و جیغ کشیدن
جین:هی چی شده چرا گریه میکنی،نکنه اسیب دیدی ،ن اسیب ندیدی اگه دیده بودی که من میفهمیدم پس چته
دا یون:من یونگی رو میخام ،اصلا تو کی هستی من اینجا چیکار میکنم ها چرا جوابمو نمیدی(با گریه و داد)ولم کن بزار برم براچی منو میخاین بزار برم پیش داداشم (با گریه)بزارم برم پیش داداشم...هق.....هق
جین:میری پیشش بهت قول میدم گریه نکن باشه ،اگه چیزیت بشه منم همون اسیبی که تو دیدی رو میبینم پس مراقب باش ، اگه میخای بدونی من و اون پسره جیمین کیه خوب به حرف گوش کن
دا یون:بگو ،بگو ببینم تو کی هسی اون پسره دیوونه کیه ها کیه(با داد)
جین:اون برادرمه ، ممکنه این چیزی که بهت بگم باور نکنی چون بهت حق میدم، من فرشتم و اون شیطانه و....
نزاشتم حرفشو تموم کنه که جیغی بلند کشیدم و هی میرفتن عقب که افتادم پایین از تخت
دا یون:چ.....چی ،من خابم مگه ن چی داری میگی نمیفهمم منظور حرفتو ....م....منظورت اینه تو فرشته ای و اون شیطونه ،دارین با من بازی میکنین مگه ن
جین:ن دارم جدی حرف میزنم خوب گوش کن ببین چی میگم(با داد)اون پسره یعنی جیمین تورو میخاد و همچنین منم تورو میخام،پس اول بزار من توضیح بدم چی میخام بگم بعد هرچی خاسی بگو ،اگه تو جایی از بدنت زخم بشه یا ناحیه ای از بدنت اسیب ببینه منم همون قسمت بدنم اسیب میبینه و یا زخم میشه و اگه تو بمیری برادرممم یعنی جیمین میمیره
دا یون:یه پوزخندی زدم و گفتم:هع مگه الکیه من حرفاتو درک نمیکنم من میخام از اینجا برم فهمیدی ولم کن بزارین من برم پیش یونگی(با گریه )
جین:برادرت پیش منه اون زندست نمرده
دا یون:چرت ک پرت نگو من میخام برگردم پیش جونگ کوک اصلا ولم کن بزار برگردم لطفااااا(با گریه)
جین:اگه واقعا همینو میخای باشه من مشکلی ندارم میزارم برگردی ولی دوتا راه بیشتر نداری ،۱ اینجا بمونی پیش من و برادرت و جیمین،۲ برگردی پیش جونگ کوک و برادرتو دیگه نتونی ببینی ،یکی رو انتخاب کن
انتخاب خیلی سختی بود مجبور بودم یکیش رو انتخاب کنم ، پس تصمیم گرفتم همینجا بمونم و پیش یونگی بمونم هیچ کسی برام از یونگی مهم تر نبود
دا یون:ب....باشه اینجا میمونم به شرطی که اول برادرمو بهم نشون بدی برم پیشش
جین:دنبالم بیا
سریع اشک هامو پاک کردم و ......
یونگی:برمیگردم پیشت ابجی کوچولو، من نمردم من زندم فقط پیش تو نیستم
دا یون:میدونم بهم قکل بده برمیگردی پیشم ،مگه ن ،تو تنهام نمیزاری مگه ن قراره دوباره برگردی پیشم،بر گردی پیشم مگه ن(با گریه)توروخدا یونگی برگرد
یونگی:مواظب خودت باش من میرم
دا یون:توروخدا نرو لطفا (داد)خدایاااااااا چرا داداشمو گرفتی
.....
از خاب پریدم بالا و جیغ کشیدم و رو تختی که بودم شروع کردم به گریه کردن و جیغ کشیدن
جین:هی چی شده چرا گریه میکنی،نکنه اسیب دیدی ،ن اسیب ندیدی اگه دیده بودی که من میفهمیدم پس چته
دا یون:من یونگی رو میخام ،اصلا تو کی هستی من اینجا چیکار میکنم ها چرا جوابمو نمیدی(با گریه و داد)ولم کن بزار برم براچی منو میخاین بزار برم پیش داداشم (با گریه)بزارم برم پیش داداشم...هق.....هق
جین:میری پیشش بهت قول میدم گریه نکن باشه ،اگه چیزیت بشه منم همون اسیبی که تو دیدی رو میبینم پس مراقب باش ، اگه میخای بدونی من و اون پسره جیمین کیه خوب به حرف گوش کن
دا یون:بگو ،بگو ببینم تو کی هسی اون پسره دیوونه کیه ها کیه(با داد)
جین:اون برادرمه ، ممکنه این چیزی که بهت بگم باور نکنی چون بهت حق میدم، من فرشتم و اون شیطانه و....
نزاشتم حرفشو تموم کنه که جیغی بلند کشیدم و هی میرفتن عقب که افتادم پایین از تخت
دا یون:چ.....چی ،من خابم مگه ن چی داری میگی نمیفهمم منظور حرفتو ....م....منظورت اینه تو فرشته ای و اون شیطونه ،دارین با من بازی میکنین مگه ن
جین:ن دارم جدی حرف میزنم خوب گوش کن ببین چی میگم(با داد)اون پسره یعنی جیمین تورو میخاد و همچنین منم تورو میخام،پس اول بزار من توضیح بدم چی میخام بگم بعد هرچی خاسی بگو ،اگه تو جایی از بدنت زخم بشه یا ناحیه ای از بدنت اسیب ببینه منم همون قسمت بدنم اسیب میبینه و یا زخم میشه و اگه تو بمیری برادرممم یعنی جیمین میمیره
دا یون:یه پوزخندی زدم و گفتم:هع مگه الکیه من حرفاتو درک نمیکنم من میخام از اینجا برم فهمیدی ولم کن بزارین من برم پیش یونگی(با گریه )
جین:برادرت پیش منه اون زندست نمرده
دا یون:چرت ک پرت نگو من میخام برگردم پیش جونگ کوک اصلا ولم کن بزار برگردم لطفااااا(با گریه)
جین:اگه واقعا همینو میخای باشه من مشکلی ندارم میزارم برگردی ولی دوتا راه بیشتر نداری ،۱ اینجا بمونی پیش من و برادرت و جیمین،۲ برگردی پیش جونگ کوک و برادرتو دیگه نتونی ببینی ،یکی رو انتخاب کن
انتخاب خیلی سختی بود مجبور بودم یکیش رو انتخاب کنم ، پس تصمیم گرفتم همینجا بمونم و پیش یونگی بمونم هیچ کسی برام از یونگی مهم تر نبود
دا یون:ب....باشه اینجا میمونم به شرطی که اول برادرمو بهم نشون بدی برم پیشش
جین:دنبالم بیا
سریع اشک هامو پاک کردم و ......
۷۸.۷k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.