سرنوشت شوم p19
سرنوشت شوم p19
دا یون:هیچ حرفی نمیزنید و با من میاید فهمیدید
جبمین:اوکی بریم
تهیونگ:میریم خونه من نزدیک تره
جیمین :ن خونه من
دا یون:بحث نکنید میریم خونه جین
جین:ها؟
دا یون:مشکلی هست اگه بیام اونجا
جین:عا ن بیا بریم
هردوشون را با کمک جین بردیم خونه جین و بهش گفتم چیزی که بال هاشونا باهاش ببندم بیاره
دا یون:خب بیاین تموم شد برین خونه هاتون منم میرم خونه،فقط یه چیزی راه از کدوم طرفه؟
تهیونگ:بیانزدیک تر
دا یون:چرا
تهیونگ:میگم بیا جلو
رفتم جلو و یهو بغلم کرد و با تمام سرعتش دوید و منو برد خونه خودش
دا یون:من میخام برگردم خونه خودم چرا نمیفهمی
تهیونگ:برمیگردی نگران نباش ، باهم برمیگردیم
دا یون:من میخام برم حموم
تهیونگ:از اون طرفه لباس هم هست توی اون یکی اتاق بپوش بعدا
دا یون:اوکی دیدم
رفتم تو حموم و دوش اب رو روی خودم باز کرد یه لحظه مچ دست درد گرفت یه نگاهی بهش انداختم دستم یهوزخم شده بود از ته
ویو جین
جین:ای لنتی دستم ،دستش چرا زخم شده این دیگه گندش بزنه
ویو دا یون
انقدر درد داشتم که جیغ کشیدم و گفتم ممکنه تهیونگ بیاد داخل حوله رو بیچوندم دور خودم
تهیونگ:حالت خوبه،چرا دستت خونیه چی شده ها(با نگرانی)
دا یون:نمیدونم نگاهش کرد دیدم پاره شده و داره خون میاد الکی الکی من میترسم
تهیونگ :نگران نباش بیا بیرون
(متاسفم تا همینجا تونستم بزارم مادر بزرگم فوت کرده)
دا یون:هیچ حرفی نمیزنید و با من میاید فهمیدید
جبمین:اوکی بریم
تهیونگ:میریم خونه من نزدیک تره
جیمین :ن خونه من
دا یون:بحث نکنید میریم خونه جین
جین:ها؟
دا یون:مشکلی هست اگه بیام اونجا
جین:عا ن بیا بریم
هردوشون را با کمک جین بردیم خونه جین و بهش گفتم چیزی که بال هاشونا باهاش ببندم بیاره
دا یون:خب بیاین تموم شد برین خونه هاتون منم میرم خونه،فقط یه چیزی راه از کدوم طرفه؟
تهیونگ:بیانزدیک تر
دا یون:چرا
تهیونگ:میگم بیا جلو
رفتم جلو و یهو بغلم کرد و با تمام سرعتش دوید و منو برد خونه خودش
دا یون:من میخام برگردم خونه خودم چرا نمیفهمی
تهیونگ:برمیگردی نگران نباش ، باهم برمیگردیم
دا یون:من میخام برم حموم
تهیونگ:از اون طرفه لباس هم هست توی اون یکی اتاق بپوش بعدا
دا یون:اوکی دیدم
رفتم تو حموم و دوش اب رو روی خودم باز کرد یه لحظه مچ دست درد گرفت یه نگاهی بهش انداختم دستم یهوزخم شده بود از ته
ویو جین
جین:ای لنتی دستم ،دستش چرا زخم شده این دیگه گندش بزنه
ویو دا یون
انقدر درد داشتم که جیغ کشیدم و گفتم ممکنه تهیونگ بیاد داخل حوله رو بیچوندم دور خودم
تهیونگ:حالت خوبه،چرا دستت خونیه چی شده ها(با نگرانی)
دا یون:نمیدونم نگاهش کرد دیدم پاره شده و داره خون میاد الکی الکی من میترسم
تهیونگ :نگران نباش بیا بیرون
(متاسفم تا همینجا تونستم بزارم مادر بزرگم فوت کرده)
۵۸.۷k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.