fake kook
fake kook
part*13
نمیدونستم چیکار کنم الکی گوشیمو در اوردم مثلا داره زنگ میخورم
کوک:چیزی نگید پدرم زنگ زده الو
میرا: باشه
کوک: اها خب باشه
مینهو: چیشد
کوک: باید برم
سوجین: باشه
کوک: این کیف هم بده من میرم بدمش به رییس اینجا
مینهو: باشه بیا اینم کیف
رفتم بیرون دیدم ا.ت نشسته بود رو صندلی
کوک: ا.ت
ا.ت: ها چیه
کوک: اذیت شدی
ا.ت: یکم
کوک: بد شد برای قرار اول هنوز کلی قرار دیگه مونده
ا.ت: اهمم
کوک: میخوام ببرمت یه جا هنوز عذاب وجدان دارم
ا.ت: برای چی
کوک: بهت میگم تو بیا
دستشو گرفتم
کوک: امیدوارم تا حالا نرفته باشی اینجا
ا.ت: کجا منظورته
کوک:اینجا ببین
ا.ت: وایی چقدر خوشگله
کوک: بیا بریم لوازم آرایش ببین
ا.ت: نه میدونم اگه نگاه کنم دلم میخواد
کوک: توبیا خودم برات میخرم
ا.ت: نه نمیخوام
کوک: ا.ت بهت گفتم عذاب وجدان دارم بخاطر این بود که گفتی خورد تو ذوقت که بهت گفتم
ا.ت: من اونقدراهم جدیش نگرفتم
کوک: بیا بگیر تروخدا
ا.ت:نه
کوک: ا.ت بخاطر من بگیر
ا.ت:مجبورم نکن
کوک: پس تو نمیگری همینجا وایسا خودم میگرم
چند دقیقه بعد
کوک: بیا
ا.ت: این همه
کوک: من نمیدونستم که چقدر میخوای
ا.ت:من نمیتونم اینارو قبول کنم
کوک: ولی باید قبول کنی بگیرش دیگه
ا.ت: حداقل نصفش
کوک: باهات قهر میکنما
ا.ت: باشه بابا بردم ممنون
کوک: خواهش میکنم عزیزم
ا.ت: میتونم برم خونه
کوک: خودم میرسونمت ماشین دم دره
ا.ت: نه با تاکسی میرم
کوک: تاکسی چرا
ا.ت: راحت ترم
کوک: خب هرجور خودت دوس داری
ا.ت: باشه خداحافظ
کوک: خدافظ
#کوک
#فیک
#سناریو
part*13
نمیدونستم چیکار کنم الکی گوشیمو در اوردم مثلا داره زنگ میخورم
کوک:چیزی نگید پدرم زنگ زده الو
میرا: باشه
کوک: اها خب باشه
مینهو: چیشد
کوک: باید برم
سوجین: باشه
کوک: این کیف هم بده من میرم بدمش به رییس اینجا
مینهو: باشه بیا اینم کیف
رفتم بیرون دیدم ا.ت نشسته بود رو صندلی
کوک: ا.ت
ا.ت: ها چیه
کوک: اذیت شدی
ا.ت: یکم
کوک: بد شد برای قرار اول هنوز کلی قرار دیگه مونده
ا.ت: اهمم
کوک: میخوام ببرمت یه جا هنوز عذاب وجدان دارم
ا.ت: برای چی
کوک: بهت میگم تو بیا
دستشو گرفتم
کوک: امیدوارم تا حالا نرفته باشی اینجا
ا.ت: کجا منظورته
کوک:اینجا ببین
ا.ت: وایی چقدر خوشگله
کوک: بیا بریم لوازم آرایش ببین
ا.ت: نه میدونم اگه نگاه کنم دلم میخواد
کوک: توبیا خودم برات میخرم
ا.ت: نه نمیخوام
کوک: ا.ت بهت گفتم عذاب وجدان دارم بخاطر این بود که گفتی خورد تو ذوقت که بهت گفتم
ا.ت: من اونقدراهم جدیش نگرفتم
کوک: بیا بگیر تروخدا
ا.ت:نه
کوک: ا.ت بخاطر من بگیر
ا.ت:مجبورم نکن
کوک: پس تو نمیگری همینجا وایسا خودم میگرم
چند دقیقه بعد
کوک: بیا
ا.ت: این همه
کوک: من نمیدونستم که چقدر میخوای
ا.ت:من نمیتونم اینارو قبول کنم
کوک: ولی باید قبول کنی بگیرش دیگه
ا.ت: حداقل نصفش
کوک: باهات قهر میکنما
ا.ت: باشه بابا بردم ممنون
کوک: خواهش میکنم عزیزم
ا.ت: میتونم برم خونه
کوک: خودم میرسونمت ماشین دم دره
ا.ت: نه با تاکسی میرم
کوک: تاکسی چرا
ا.ت: راحت ترم
کوک: خب هرجور خودت دوس داری
ا.ت: باشه خداحافظ
کوک: خدافظ
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.