fake kook
fake kook
part*15
چند روز بعد
امروز با جونگکوک قرار داشتم اماده شدم رفتم
کوک: سلام
ا.ت: سلام
کوک: چیزی شده
ا.ت: نپرس
کوک: باشه
ا.ت: میتونم یه چیز بگم
کوک: بگو
ا.ت: میشه از هم جدا شیم
کوک: چی جدا شیم چرا
ا.ت: اصلا نباید از اولم باهم بودیم
کوک: اگه چیزی شده بهم بگو
ا.ت: اره یعنی نه جونگکوک من
کوک: چی
ا.ت: دوست ندارم
کوک: ها دوسم نداری پس چرا گفتی که دوسم داری
ا.ت: خب بخاطری که نمیخواستم دوستیمون بهم بریزه
کوک: خب همینو زودتر بهم میگفتی
ا.ت: ببخشید
کوک: ا.ت ولی من دوست دارم
ا.ت: تو برای من مثل یه برادری
کوک: برادر؟
ا.ت: اره تو مثل یه برادری واسم جونگکوک
کوک: باشه
ا.ت: جونگکوک
کوک: بله
ا.ت: دوستیمون هنوز ادامه داره؟
کوک: اره چرا دوستیمون بخواد خراب بشه
ا.ت: یه چیز بگم
کوک: اره بگو
ا.ت: من یکی دوس دارم
کوک: کیو
ا.ت: بعد بهت میگم کیه ولی تو قول بده منو به چشم فقط یه دوست ببینی
کوک: احساس میکنم حرفات از ته دلت نیست اتفاقی افتاده بهم بگو
ا.ت:نه اتفاقی نیفتاده اینو گفتم که زیاد بهم وابسته نشی
کوک: باشه
ا.ت: بهم قول میدی
کوک: اینم باشه بهت قول میدم
ا.ت: وایی خیالم راحت شد راستی
کوک: چیه
ا.ت: بیا اینم لوازم ارایشی و لباسی و گردنبندی که برام خریده بودی
کوک: نه من اینارو برای تو گرفتم
ا.ت: ماله موقعی بود که باهم بودیم ولی الان که نیستیم
کوک: فک کن دوستت برات خریده
ا.ت: جونگکوک ببرشون دیگه
کوک: خب من اینو ببرم برای پدرم خوبه
ا.ت: نمیدونم میخوای چیکارش کنی
کوک: نه ا.ت من اینارو برای تو خریدم
ا.ت: باشه ممنون ولی حداقل گردنبندو بگیر
کوک:نه ا.ت برش دار کاری نداری
ا.ت: نه من برم
کوک: مراقب باش
ا.ت:باشه داداشی
از دید کوک
این چرا اینجوری میکنه اخه چرا به من میگه داداشی من که دوسش دارم اونم گفت که دوسم داره یعنی چیزی شده چرا ا.ت اینجوری میگه باید چیکار کنم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*15
چند روز بعد
امروز با جونگکوک قرار داشتم اماده شدم رفتم
کوک: سلام
ا.ت: سلام
کوک: چیزی شده
ا.ت: نپرس
کوک: باشه
ا.ت: میتونم یه چیز بگم
کوک: بگو
ا.ت: میشه از هم جدا شیم
کوک: چی جدا شیم چرا
ا.ت: اصلا نباید از اولم باهم بودیم
کوک: اگه چیزی شده بهم بگو
ا.ت: اره یعنی نه جونگکوک من
کوک: چی
ا.ت: دوست ندارم
کوک: ها دوسم نداری پس چرا گفتی که دوسم داری
ا.ت: خب بخاطری که نمیخواستم دوستیمون بهم بریزه
کوک: خب همینو زودتر بهم میگفتی
ا.ت: ببخشید
کوک: ا.ت ولی من دوست دارم
ا.ت: تو برای من مثل یه برادری
کوک: برادر؟
ا.ت: اره تو مثل یه برادری واسم جونگکوک
کوک: باشه
ا.ت: جونگکوک
کوک: بله
ا.ت: دوستیمون هنوز ادامه داره؟
کوک: اره چرا دوستیمون بخواد خراب بشه
ا.ت: یه چیز بگم
کوک: اره بگو
ا.ت: من یکی دوس دارم
کوک: کیو
ا.ت: بعد بهت میگم کیه ولی تو قول بده منو به چشم فقط یه دوست ببینی
کوک: احساس میکنم حرفات از ته دلت نیست اتفاقی افتاده بهم بگو
ا.ت:نه اتفاقی نیفتاده اینو گفتم که زیاد بهم وابسته نشی
کوک: باشه
ا.ت: بهم قول میدی
کوک: اینم باشه بهت قول میدم
ا.ت: وایی خیالم راحت شد راستی
کوک: چیه
ا.ت: بیا اینم لوازم ارایشی و لباسی و گردنبندی که برام خریده بودی
کوک: نه من اینارو برای تو گرفتم
ا.ت: ماله موقعی بود که باهم بودیم ولی الان که نیستیم
کوک: فک کن دوستت برات خریده
ا.ت: جونگکوک ببرشون دیگه
کوک: خب من اینو ببرم برای پدرم خوبه
ا.ت: نمیدونم میخوای چیکارش کنی
کوک: نه ا.ت من اینارو برای تو خریدم
ا.ت: باشه ممنون ولی حداقل گردنبندو بگیر
کوک:نه ا.ت برش دار کاری نداری
ا.ت: نه من برم
کوک: مراقب باش
ا.ت:باشه داداشی
از دید کوک
این چرا اینجوری میکنه اخه چرا به من میگه داداشی من که دوسش دارم اونم گفت که دوسم داره یعنی چیزی شده چرا ا.ت اینجوری میگه باید چیکار کنم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۰.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.