بیزارم از این روزهای پوچ و خالی !
بیزارم از این روزهای پوچ و خالی !
دلگیرم از دست تو و آن بیخیالی !
دلشوره می گیرد دلم هرلحظه ، هرجا
وقتی نمی دانم کجا و در چه حالی !
مانده به روی پنجره ، قاب نگاهم
رفتی و از آن روزها بگذشته سالی !
بی تو گرفته غم هوای خانه ام را
خشکیده شد گلهای گلدان سفالی !
اینجا نشسته عاشقی چشم انتظارت
خیره شده بر غنچه های سرخ قالی !
امشب بیا در خلوتم یک بار دیگر
با خود ببر من را به دنیای خیالی !
دلگیرم از دست تو و آن بیخیالی !
دلشوره می گیرد دلم هرلحظه ، هرجا
وقتی نمی دانم کجا و در چه حالی !
مانده به روی پنجره ، قاب نگاهم
رفتی و از آن روزها بگذشته سالی !
بی تو گرفته غم هوای خانه ام را
خشکیده شد گلهای گلدان سفالی !
اینجا نشسته عاشقی چشم انتظارت
خیره شده بر غنچه های سرخ قالی !
امشب بیا در خلوتم یک بار دیگر
با خود ببر من را به دنیای خیالی !
۴.۰k
۱۷ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.