۰"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
۰"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
part: ۳۴
"ویو جونگکوک"
نادیا سری خودشو داخل اتاقش حبس کرد
بعد از چند دقیقه اون زنه امد پایین
ته: چیکارش کردی؟
با لبخند رو مخی که خونسردی گندی داشت گفت:
_ وقتی از خواب بیدار شدن از دست جناب جئون عصبی شدن .. و بعدم امدن پایین...
از من عصبی شده؟
پوزخندی زدم
چه غلطا
کوک: خوب شد؟
جواب داد:
_ با استفاده کردن چند پماد یه ساعت قبل حموم جایه زخما از بین میره...غیر این صورت حال همسرتون خوبه
کوک: همسر چیه؟
خندشو یکم بیشتر کرد و گفت:
_ پس این دختر چه کسیه ارباب جئون بزرگ بهش دل بسته؟
کوک: ببینم چه زری زدی؟
ته: چییزه ...خانم جانگ بهتره بریدد
زنه خداحافظی کمی کرد و رفت
ته: چته تو؟
کوک: قشنگ تابلوعهه میخواد از قضیه باخبر بشه....یبار دیگه از این زرا بزنه جونش پای خودش
تهیونگ:میگم
کوک: ها
ته: از دارو هات استفاده میکنی دیگه؟
کوک: وای بس کن ، مگه بچم ؟ ...نیازی به اون تجویزایه اون دکتر روانی ندارمم
ته: جونگکوک بعد اون جلسات حالت بهت....
حرفش با باز شدن در اتاق نادیا نصفه کاره موند
زیر لب گفتم:
_ تهیونگ این بحثو تمومش کن
اونم پوفی کشیدو تکیه داد
نادیا با سلامی که با سر پایین به تهیونگ داد ، به اشپز خونه رفت
کوک: سلام دادنم یادت میدم
ته : جونگکوک
کوک: .."جوابشو فقط با یه پوزخند دادم "
یکم گذشت
که تهیونگ با تماسی که دریافت کرد پاشد رفت
اجوما به سمتم امد وبا هموم اخم صبحیش گفت:
_ وقت شام ارباب
کوک: نادیا؟
اجوما: اون همراه من کار داره بعد خودم بهش غذا میدم
کوک: بیخود ، بگو گمشه سر میز
اجوما : ارباب اون ...
کوک: چه دلیلی میخوای بیاری؟؟..ها؟ بهش بگو بیاد سر میز تا ....
اجوما: حتما
و بدون محل دادن بهم برگشت به اشپز خونه
اجوما از بچگی با من بوده ، جایه مادرمه، حتی بیشتر از ننم به گردنم حق داره. برا همین . جواب همه این کاراشو نمیدم و ساکتم
پشت میز نشستم که تازه فهمیدم یچییز کمه
تا خواستم بگم .....نادیا با یه بطری شراب تو دستش امد
و رو میز گذاشت
سرش پایین بود و چییزی نمیگفت ، صندلی کناریم نشستم و سعی کردم بدون هول شدن بخوره
این چشه؟!!
ببینم نکنه من دکترش بودم که اینطوری میکنه؟
نقریبا غذام داشت تموم میشد که دیدم ظرف غذاشت بیشترش پره
با صدایه بلندی که دیگه عادتم شده بود گفتم:
_ مگه بچه ایی؟؟ ...این کارا جیه بخور دیگه
باا صدایه لرزون و ارومی معذرت خواهی کرد
بعد غذا
داخل پذیرایی نشستم ، نادیا هم معذب به صفحه تلوزیون خیره بوده ، کاملا رو مخ
سعی داشتم با گوشی سرم و گرم و کنم و بهش توحه نکنم که گوشیم زنگ خورد، با اسمی که رو صفحه افتاد
باز جی میخوای؟؟
part: ۳۴
"ویو جونگکوک"
نادیا سری خودشو داخل اتاقش حبس کرد
بعد از چند دقیقه اون زنه امد پایین
ته: چیکارش کردی؟
با لبخند رو مخی که خونسردی گندی داشت گفت:
_ وقتی از خواب بیدار شدن از دست جناب جئون عصبی شدن .. و بعدم امدن پایین...
از من عصبی شده؟
پوزخندی زدم
چه غلطا
کوک: خوب شد؟
جواب داد:
_ با استفاده کردن چند پماد یه ساعت قبل حموم جایه زخما از بین میره...غیر این صورت حال همسرتون خوبه
کوک: همسر چیه؟
خندشو یکم بیشتر کرد و گفت:
_ پس این دختر چه کسیه ارباب جئون بزرگ بهش دل بسته؟
کوک: ببینم چه زری زدی؟
ته: چییزه ...خانم جانگ بهتره بریدد
زنه خداحافظی کمی کرد و رفت
ته: چته تو؟
کوک: قشنگ تابلوعهه میخواد از قضیه باخبر بشه....یبار دیگه از این زرا بزنه جونش پای خودش
تهیونگ:میگم
کوک: ها
ته: از دارو هات استفاده میکنی دیگه؟
کوک: وای بس کن ، مگه بچم ؟ ...نیازی به اون تجویزایه اون دکتر روانی ندارمم
ته: جونگکوک بعد اون جلسات حالت بهت....
حرفش با باز شدن در اتاق نادیا نصفه کاره موند
زیر لب گفتم:
_ تهیونگ این بحثو تمومش کن
اونم پوفی کشیدو تکیه داد
نادیا با سلامی که با سر پایین به تهیونگ داد ، به اشپز خونه رفت
کوک: سلام دادنم یادت میدم
ته : جونگکوک
کوک: .."جوابشو فقط با یه پوزخند دادم "
یکم گذشت
که تهیونگ با تماسی که دریافت کرد پاشد رفت
اجوما به سمتم امد وبا هموم اخم صبحیش گفت:
_ وقت شام ارباب
کوک: نادیا؟
اجوما: اون همراه من کار داره بعد خودم بهش غذا میدم
کوک: بیخود ، بگو گمشه سر میز
اجوما : ارباب اون ...
کوک: چه دلیلی میخوای بیاری؟؟..ها؟ بهش بگو بیاد سر میز تا ....
اجوما: حتما
و بدون محل دادن بهم برگشت به اشپز خونه
اجوما از بچگی با من بوده ، جایه مادرمه، حتی بیشتر از ننم به گردنم حق داره. برا همین . جواب همه این کاراشو نمیدم و ساکتم
پشت میز نشستم که تازه فهمیدم یچییز کمه
تا خواستم بگم .....نادیا با یه بطری شراب تو دستش امد
و رو میز گذاشت
سرش پایین بود و چییزی نمیگفت ، صندلی کناریم نشستم و سعی کردم بدون هول شدن بخوره
این چشه؟!!
ببینم نکنه من دکترش بودم که اینطوری میکنه؟
نقریبا غذام داشت تموم میشد که دیدم ظرف غذاشت بیشترش پره
با صدایه بلندی که دیگه عادتم شده بود گفتم:
_ مگه بچه ایی؟؟ ...این کارا جیه بخور دیگه
باا صدایه لرزون و ارومی معذرت خواهی کرد
بعد غذا
داخل پذیرایی نشستم ، نادیا هم معذب به صفحه تلوزیون خیره بوده ، کاملا رو مخ
سعی داشتم با گوشی سرم و گرم و کنم و بهش توحه نکنم که گوشیم زنگ خورد، با اسمی که رو صفحه افتاد
باز جی میخوای؟؟
۳۰.۲k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.