۰"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
۰"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
part: ۳۳
"ویو جونگکوک"
نزدیک به دو ساعت گذشت و من فقط سعی داشتم از این لحظه استفاده کنن، چون واقعا حس خوبی داشت.ولی با صدایه مزاحمه تهیونگ حس و حالم پرید، سری از جام بلند شدم و مود همیشگیمو گرفتم رو کاناپه نشستم
که در بدون در زدن باز شد،
کمی بلند گفتم:
_ مگه تویلست ؟
بعد صدامو با یاد اوری خواب بودن نادیا پایین اوردم و ادامه دادم:
_ ....عین گاو میای داخل..
ته: دکتر اوردم جناب جئونن...حالا بگو چه دسته گلی اب دادی؟
کوک: این دختره دیشب تایم عادتش بوده و بدونه که بم بگه اولین رابطشو بام داشته
ته: خب؟ ....از کی برات مهمه دختر بمیره یا زنده باشه؟!
کوک: اونش به تو چه؟...کمبود دختر داریم مگه نمیدونی؟
ته: اها...خب ایشون خانم جانگ هستن ...دکتر خوب و با تجربه و از همه مهم تر زنم هستن
اینجا شو با اخم گفت
کوک: خب؟
ته:...قوانین و میدوننن...اینکه خیانت چه عواقبی داره...قابل اعتمادن
کوک: خوبه..
رو به زنه گفتم:
_ خودت که شنیدی چی گفتم...پس بهتره کاری کنی گه درد نکشه
با این حرفم تهیونگ برگشت سمتم
جانگ:حتما خیالتون راحت
با تهیونگ از اتاق زدیم بیرون ، تا طبقه پایین نگاهاشو حس میکردم ، رو کاناپه نشستم که دست به سینه بالا سرم وایساد، بدون نگاه کردن بهش گفتم:
_ چته؟
ته: " نمیخواد درد بکشه؟؟؟"...جونگکوک ببینم....
حرفشو کامل نزده بود که داد زدم:
_ بس کن تو ام دیگه، نه اینکه سر پیدا کردن یه دختر دهن منو سرویس کردید حداقل این یه مدت باشه تا بعدی
ته: اوکی...
و اروم چییزی زم زمه کرد
رو یه صندلی نشست و رفت داخل گوشیش، باید حد و حدود خودمو بدونم
قانون اصلیم" عین بقیه باش رفتار کن"
"ویو نادیا"
با سوزش بدی بیدار شدم وقتی چشمام باز کردم یه زن که ماسک و زده بود و من...من پاین تنم لخت بود
نادیا: هعییییی
زنه: اروم باش عزیزم ، من دکترم یکم بدنت در اثر خشونت زخمیه بهتره اروم باشی
نادیا : اون جونگکوک عوضی، نمیتونستید بیدارم کنید ؟!
زنه: به من همچین چییزی نگفتن، بهتره بزارید کارم و بکنم
دراز کشیدم و حرف گوش دادم
نیم ساعتی گذشت که گفت:
_ بهتره بری سرویس
نادیا : تموم؟
_اره ...
تا دسشویی پرواز کردم و بعد از عوض کردن پدی که ...
ببینم نکنه اینو جونگکوک داخل لباسم گذاشته؟
وای نه نه نه...ابرو هیسیتم رفتههههه
پدو عوض کردم و با خجالت و عصبی بیرون امدم
به سمت در اتاق رفتم
زنه: کجا؟
نادیا: به تو چه
درو باز کردم و بعد کوبیدم
وقتی از پله ها میرفتم پایین متوجه حضور تهیونگ شدم و دیگه واقعا نمیدونستم پیش کی ابروم نرفته
سری از راه پله به سمت اتاقم پیچیدم که فقط منو نبینن
و درو بستم
وای خدا
پسره خودش ادمو ناکار میکنه خودشم درمان میکنه
چطوری دیگه تو چشماش نگاه کنم؟!!
part: ۳۳
"ویو جونگکوک"
نزدیک به دو ساعت گذشت و من فقط سعی داشتم از این لحظه استفاده کنن، چون واقعا حس خوبی داشت.ولی با صدایه مزاحمه تهیونگ حس و حالم پرید، سری از جام بلند شدم و مود همیشگیمو گرفتم رو کاناپه نشستم
که در بدون در زدن باز شد،
کمی بلند گفتم:
_ مگه تویلست ؟
بعد صدامو با یاد اوری خواب بودن نادیا پایین اوردم و ادامه دادم:
_ ....عین گاو میای داخل..
ته: دکتر اوردم جناب جئونن...حالا بگو چه دسته گلی اب دادی؟
کوک: این دختره دیشب تایم عادتش بوده و بدونه که بم بگه اولین رابطشو بام داشته
ته: خب؟ ....از کی برات مهمه دختر بمیره یا زنده باشه؟!
کوک: اونش به تو چه؟...کمبود دختر داریم مگه نمیدونی؟
ته: اها...خب ایشون خانم جانگ هستن ...دکتر خوب و با تجربه و از همه مهم تر زنم هستن
اینجا شو با اخم گفت
کوک: خب؟
ته:...قوانین و میدوننن...اینکه خیانت چه عواقبی داره...قابل اعتمادن
کوک: خوبه..
رو به زنه گفتم:
_ خودت که شنیدی چی گفتم...پس بهتره کاری کنی گه درد نکشه
با این حرفم تهیونگ برگشت سمتم
جانگ:حتما خیالتون راحت
با تهیونگ از اتاق زدیم بیرون ، تا طبقه پایین نگاهاشو حس میکردم ، رو کاناپه نشستم که دست به سینه بالا سرم وایساد، بدون نگاه کردن بهش گفتم:
_ چته؟
ته: " نمیخواد درد بکشه؟؟؟"...جونگکوک ببینم....
حرفشو کامل نزده بود که داد زدم:
_ بس کن تو ام دیگه، نه اینکه سر پیدا کردن یه دختر دهن منو سرویس کردید حداقل این یه مدت باشه تا بعدی
ته: اوکی...
و اروم چییزی زم زمه کرد
رو یه صندلی نشست و رفت داخل گوشیش، باید حد و حدود خودمو بدونم
قانون اصلیم" عین بقیه باش رفتار کن"
"ویو نادیا"
با سوزش بدی بیدار شدم وقتی چشمام باز کردم یه زن که ماسک و زده بود و من...من پاین تنم لخت بود
نادیا: هعییییی
زنه: اروم باش عزیزم ، من دکترم یکم بدنت در اثر خشونت زخمیه بهتره اروم باشی
نادیا : اون جونگکوک عوضی، نمیتونستید بیدارم کنید ؟!
زنه: به من همچین چییزی نگفتن، بهتره بزارید کارم و بکنم
دراز کشیدم و حرف گوش دادم
نیم ساعتی گذشت که گفت:
_ بهتره بری سرویس
نادیا : تموم؟
_اره ...
تا دسشویی پرواز کردم و بعد از عوض کردن پدی که ...
ببینم نکنه اینو جونگکوک داخل لباسم گذاشته؟
وای نه نه نه...ابرو هیسیتم رفتههههه
پدو عوض کردم و با خجالت و عصبی بیرون امدم
به سمت در اتاق رفتم
زنه: کجا؟
نادیا: به تو چه
درو باز کردم و بعد کوبیدم
وقتی از پله ها میرفتم پایین متوجه حضور تهیونگ شدم و دیگه واقعا نمیدونستم پیش کی ابروم نرفته
سری از راه پله به سمت اتاقم پیچیدم که فقط منو نبینن
و درو بستم
وای خدا
پسره خودش ادمو ناکار میکنه خودشم درمان میکنه
چطوری دیگه تو چشماش نگاه کنم؟!!
۲۱.۳k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.