❤ ❤ ❤ ❤
❤ ❤ ❤ ❤
عشــــــــــق....
پارت 60
مهرداد :
یه مقدارداز موهاش بیرون بود خودم جم کردم براش وبااعتراض گفتم :اینجوری بیمارمی برید اتاق عمل
پرستارلبخندی زدوگفت : کلا به همه چیز اعتراض دارید شما
- این حق رو دارم یانه
پرستار : بله ببخشید چشم مراقب خانمتون هستیم
پرستار رو نگاه کردم وچیزی نگفتم نیلوفر رنگش پریده بود وداشت درد می کشید
- تحمل کن نیلوفر
نگاهم کرد وچشاش رو بست در اتاق عمل باز شد واونو بردن رو صندلی نشستم
- چی شد مهرداد
برگشتم طرف صدا محمد بود
- تو هم اومدی
محمد : نگران شدم چش شده
- آپاندیس ضربه هم خورده بدتر شده به موقع آوردیمش
محمد : خدا رحم کرده اگه آپاندیسش می ترکید چی
- مهمونی چی شد
محمد : هیچی همه چی به کام لیلی خانمه
محمدم از لیلی خوشش نمیومد ولی محسن عاشق لیلی بود نمی دونم عاشق چی این دختر شده بود
- کارش از قصد بودمحمد
محمد : می دونم
- خیلی درد کشید
محمد : قربون دل مهربونت بشم .یه چیزی بگم ؟
نگاهش کردم لبخندی زدوگفت : چیه ؟
- بگو
محمد : با محسن قهری ؟
- نه واسه چی ؟
محمد : بریم بیرون
بلند شدیم وبا هم رفتیم بیرون محمد: الان میام
نشستم رو بلوار تا محمد برگشت لبخندی زدوگفت : چرا اینجا نشستی
- همینجوری
یه شیشه آب معدنی داد دستم وگفت : نهار که نخوردی شامم نخوردی بیا برو خونه من اینجا می مونم
- نه هستم
محمد : بگم بچه ها برات غذا بیارن
یکم آب خوردم نگاهش کردم وگفتم : نمی خواد داداش گشنم نیست
محمد : کار لیلی انقدر ناراحتت کرده ؟
سکوت کردم کنارم نشست یه سیگار روشن کردمحمد همیشه سیگارمی کشید می دونستم بخاطر خواهر نیلوفر بوده ناز پری که محمد خیلی دوسش داشت
محمد : مهرداد از من می شنوی نزار اینجوری پیش بره لیلی کار خودش رو می کنه دلارام رو یادته
- محمد خواهش می کنم چیزی نگو خسته شدم همه حرف دلارام رو می زنید
محمد : می دونم متوجه شدم فقط میگم زودتر حرف نیلوفر رو پیش بکش
- از احساس نیلوفر چیزی نمی دونم
محمد : دوست داره
متعجب برگشتم نگاهش کردم
محمد : نگوومتوجه نشدی
- شک دارم محمد ولی چرا اینو میگی ؟
محمد لبخندی زد وگفت : می فهمم از نگاهش تووکه عاشقی نمی فهمی
- می دونی محمد خیلی می ترسم
محمد : از هیچی نترس هر چه زودتربهش بگو
سکوت کردم محمدم رفته بوددتو فکر وسیگارش رو می کشید
عشــــــــــق....
پارت 60
مهرداد :
یه مقدارداز موهاش بیرون بود خودم جم کردم براش وبااعتراض گفتم :اینجوری بیمارمی برید اتاق عمل
پرستارلبخندی زدوگفت : کلا به همه چیز اعتراض دارید شما
- این حق رو دارم یانه
پرستار : بله ببخشید چشم مراقب خانمتون هستیم
پرستار رو نگاه کردم وچیزی نگفتم نیلوفر رنگش پریده بود وداشت درد می کشید
- تحمل کن نیلوفر
نگاهم کرد وچشاش رو بست در اتاق عمل باز شد واونو بردن رو صندلی نشستم
- چی شد مهرداد
برگشتم طرف صدا محمد بود
- تو هم اومدی
محمد : نگران شدم چش شده
- آپاندیس ضربه هم خورده بدتر شده به موقع آوردیمش
محمد : خدا رحم کرده اگه آپاندیسش می ترکید چی
- مهمونی چی شد
محمد : هیچی همه چی به کام لیلی خانمه
محمدم از لیلی خوشش نمیومد ولی محسن عاشق لیلی بود نمی دونم عاشق چی این دختر شده بود
- کارش از قصد بودمحمد
محمد : می دونم
- خیلی درد کشید
محمد : قربون دل مهربونت بشم .یه چیزی بگم ؟
نگاهش کردم لبخندی زدوگفت : چیه ؟
- بگو
محمد : با محسن قهری ؟
- نه واسه چی ؟
محمد : بریم بیرون
بلند شدیم وبا هم رفتیم بیرون محمد: الان میام
نشستم رو بلوار تا محمد برگشت لبخندی زدوگفت : چرا اینجا نشستی
- همینجوری
یه شیشه آب معدنی داد دستم وگفت : نهار که نخوردی شامم نخوردی بیا برو خونه من اینجا می مونم
- نه هستم
محمد : بگم بچه ها برات غذا بیارن
یکم آب خوردم نگاهش کردم وگفتم : نمی خواد داداش گشنم نیست
محمد : کار لیلی انقدر ناراحتت کرده ؟
سکوت کردم کنارم نشست یه سیگار روشن کردمحمد همیشه سیگارمی کشید می دونستم بخاطر خواهر نیلوفر بوده ناز پری که محمد خیلی دوسش داشت
محمد : مهرداد از من می شنوی نزار اینجوری پیش بره لیلی کار خودش رو می کنه دلارام رو یادته
- محمد خواهش می کنم چیزی نگو خسته شدم همه حرف دلارام رو می زنید
محمد : می دونم متوجه شدم فقط میگم زودتر حرف نیلوفر رو پیش بکش
- از احساس نیلوفر چیزی نمی دونم
محمد : دوست داره
متعجب برگشتم نگاهش کردم
محمد : نگوومتوجه نشدی
- شک دارم محمد ولی چرا اینو میگی ؟
محمد لبخندی زد وگفت : می فهمم از نگاهش تووکه عاشقی نمی فهمی
- می دونی محمد خیلی می ترسم
محمد : از هیچی نترس هر چه زودتربهش بگو
سکوت کردم محمدم رفته بوددتو فکر وسیگارش رو می کشید
۹۸.۴k
۰۳ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.