فیک تهیونگ پادشاه قلبم
فیک تهیونگ پادشاه قلبم
( پارت۱۳)
از زبان ات
رفتیم به دورا پونصد سال قبل تهیونگ گفت باید لباسامونو عوض کنیم و سخت ترین قسمتش اینجاس
که تو اتاق مادر تهیونگ هستیم گندش بزنن تهیونگ کل قصرو مثل کف دستش میشناسه برای همین از راه های مخفی که زیر زمین بود توی هر اتاق هست از اون راه رفتیم اتاق تهیونگ اون لباساشو عوض کردگفتم پس من چی گفت الان یه کاری میکنم برات رفت برام لباس اورد لباسام چقدر خوشگله تهیونگ گفت اینا لباسای دستیارمه گفتم چی اول اینکه چرابرام لباس دستیاراوردی دوم اینکه لباس دستیار رو از کجااوردی گفت اینا لباسای مرده یک نمیتونم تورو شاهدخت ببرم بیرون دوم لباس دستیارمه توچقدر حسودی اینارو بادستیارم میپوشیم میزنیم از قصر بیرون به من اعتماد نداری؟
نه دارم فقط یه لحظه نشد جلومو بگیرم دیگه رفتیم بیرون که کلی ادم به تهیونگ تزییم کردن دستیارش اومد سرش پایین بودگفت کجا بودین ولیعهد تهیونگ گفت ملکه کج...که ملکه اومد تهیونگ تزییم کرد نیش گونم گرفت منم تزییم کردم ملکه پرسید ولیعهد کجا بودین چه بلایی سرموهاتون اومد تهیونگ گفت ملکه دونبال یه دستیار خوب میگشتم و ات روپیدا کردم
گفت اون یکی از بهترین جنگ جو ها هست موهام از رشد افتاده
سمتش نگاه کردم اروم گفتم بعدن به حسابت میرسم این چه بهونه ای بود اخهههه
از زبان ملکه
به نظر میاد خوب باشه ولی باید یه تست ازش بگیرم
از زبان ات
تهیونگ من بلد نیستم داری چیکار میکنی
تهیونگ گفت به من اعتماد کن
ملکه به هرچی دستیار VIP بود دستور داد باهم بجنگیم تهیونگ گفت میخواد خودش با من بجنگه
( پارت۱۳)
از زبان ات
رفتیم به دورا پونصد سال قبل تهیونگ گفت باید لباسامونو عوض کنیم و سخت ترین قسمتش اینجاس
که تو اتاق مادر تهیونگ هستیم گندش بزنن تهیونگ کل قصرو مثل کف دستش میشناسه برای همین از راه های مخفی که زیر زمین بود توی هر اتاق هست از اون راه رفتیم اتاق تهیونگ اون لباساشو عوض کردگفتم پس من چی گفت الان یه کاری میکنم برات رفت برام لباس اورد لباسام چقدر خوشگله تهیونگ گفت اینا لباسای دستیارمه گفتم چی اول اینکه چرابرام لباس دستیاراوردی دوم اینکه لباس دستیار رو از کجااوردی گفت اینا لباسای مرده یک نمیتونم تورو شاهدخت ببرم بیرون دوم لباس دستیارمه توچقدر حسودی اینارو بادستیارم میپوشیم میزنیم از قصر بیرون به من اعتماد نداری؟
نه دارم فقط یه لحظه نشد جلومو بگیرم دیگه رفتیم بیرون که کلی ادم به تهیونگ تزییم کردن دستیارش اومد سرش پایین بودگفت کجا بودین ولیعهد تهیونگ گفت ملکه کج...که ملکه اومد تهیونگ تزییم کرد نیش گونم گرفت منم تزییم کردم ملکه پرسید ولیعهد کجا بودین چه بلایی سرموهاتون اومد تهیونگ گفت ملکه دونبال یه دستیار خوب میگشتم و ات روپیدا کردم
گفت اون یکی از بهترین جنگ جو ها هست موهام از رشد افتاده
سمتش نگاه کردم اروم گفتم بعدن به حسابت میرسم این چه بهونه ای بود اخهههه
از زبان ملکه
به نظر میاد خوب باشه ولی باید یه تست ازش بگیرم
از زبان ات
تهیونگ من بلد نیستم داری چیکار میکنی
تهیونگ گفت به من اعتماد کن
ملکه به هرچی دستیار VIP بود دستور داد باهم بجنگیم تهیونگ گفت میخواد خودش با من بجنگه
۳.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.