فیک کوک عشق سرسخت من
فیک کوک عشق سرسخت من
(پارت۳)
از زبان ات
گفتم باشه بریم با جیمین رفتیم داخل خونه که بااین صحنه حالم بدشد کل خونم بهم ریخته بود وهمسایه مون خاله ادری افتاده بود روی زمین یه گلدون شکسته هم کنارش افتاده بود جیمین رفت نبظ شو گرفت گفت ات مرده زنگ زد به پلیس پلیس اومد ازم باز جویی کردگتم من چیزی نمیدونم جیمین شاهدی داد که من خونه اون بودم پلیس جسدوجمع کردم میترسیدم توی خونم زندگی کنم وپلیس گفت که مرگ خانم ادری قتل جیمین نزاشت توی خونم بمونم رفتیم خونه هنوز توی شک بودم که چطوری رفته خونه واثلان چراکشته شده جونگ کوک اومد بهش نگاه کردم گفت تونمی خای بری خونت دیگه هرچی صبر داشتم به تهش رسید بلند شدم گفتم بامن درست صبحت کن وگرنه فک تو میشکنم جونگ کوکم تند شد جیمین جونگ کوک رو اروم کرد گفت دادش این
دختر اعصب درستی نداره دستش سنگینه نشسته
بودم جیمین گفت ات اون زن از کجا اومده توخونه
تو گفتم جیمین من حالم بده بیا دیگه ادامه ندیم
شب ساعت ۱۱ دارم از گشنگی میمیرم الان من جونگ
کوک و جیمین تو خونه ایم جیا جویونگ صبح رفتن
هرکی رفته سر خونه زندگیش جیمین مرغ سفارش داد نشستیم خوردیم به بچه ها گفتم بریم پیاده روی
جیمین گفت اره کوک بریم بالاخره رفتیم بیرون به
جیا و جویونگ زنگ زدم رفتیم پیاده روی هوا سرده
نشستیم روی یکی از صندلی ها داشتیم حرف
میزدیم ساعت ۱ شبه جیا داشت شکلک درمی اورد
ماهم نشسته بودیم که جیا گفت منم میرم قهوه
بگیرم گرم بشیم
(پارت۳)
از زبان ات
گفتم باشه بریم با جیمین رفتیم داخل خونه که بااین صحنه حالم بدشد کل خونم بهم ریخته بود وهمسایه مون خاله ادری افتاده بود روی زمین یه گلدون شکسته هم کنارش افتاده بود جیمین رفت نبظ شو گرفت گفت ات مرده زنگ زد به پلیس پلیس اومد ازم باز جویی کردگتم من چیزی نمیدونم جیمین شاهدی داد که من خونه اون بودم پلیس جسدوجمع کردم میترسیدم توی خونم زندگی کنم وپلیس گفت که مرگ خانم ادری قتل جیمین نزاشت توی خونم بمونم رفتیم خونه هنوز توی شک بودم که چطوری رفته خونه واثلان چراکشته شده جونگ کوک اومد بهش نگاه کردم گفت تونمی خای بری خونت دیگه هرچی صبر داشتم به تهش رسید بلند شدم گفتم بامن درست صبحت کن وگرنه فک تو میشکنم جونگ کوکم تند شد جیمین جونگ کوک رو اروم کرد گفت دادش این
دختر اعصب درستی نداره دستش سنگینه نشسته
بودم جیمین گفت ات اون زن از کجا اومده توخونه
تو گفتم جیمین من حالم بده بیا دیگه ادامه ندیم
شب ساعت ۱۱ دارم از گشنگی میمیرم الان من جونگ
کوک و جیمین تو خونه ایم جیا جویونگ صبح رفتن
هرکی رفته سر خونه زندگیش جیمین مرغ سفارش داد نشستیم خوردیم به بچه ها گفتم بریم پیاده روی
جیمین گفت اره کوک بریم بالاخره رفتیم بیرون به
جیا و جویونگ زنگ زدم رفتیم پیاده روی هوا سرده
نشستیم روی یکی از صندلی ها داشتیم حرف
میزدیم ساعت ۱ شبه جیا داشت شکلک درمی اورد
ماهم نشسته بودیم که جیا گفت منم میرم قهوه
بگیرم گرم بشیم
۶.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.