هاناهاکیماسو

#هاناهاکیماسو
#part29
_گفتم که باید بخوری تا زود خوب شی بدنت ضعیفه فدات شم
+آخه این همه
کوک لبایه هانا رو آروم بوسید
_غر نزن دیگه این یکیش دستپخت خودمه
+واقعا؟
_اوهوم فقط تو نیستی که بهترین دستپخت رو داری
+به امتحانش می ارزه
کوک آروم آروم به هانا سوپ رو میداد
+اوممم این عالیه
هانا چشاش الماسی شده بود و با همون چشما به کوک نگاه میکرد
_فکر میکردم دیگه این چشارو نمی‌بینم
هانا لبخند مهربونی زد سوپ رو کنار گذاشت و نزدیک کوک شد و کوک هم بغلش کرد دستشو زیر بغل پسرک رد کرد و پشت کمرش گذاشت کوک هم دستشو دور گردن دخترکش انداخت و سرشو تو گردنش برد کوک هانا رو آروم خوابوند هانا دستشو آورد پایین و رو سینه هایه برجسته کوک کشید که سرفه کرد دوباره و دوباره
_هانا هانا حالت خوبه قرصات کجاست؟اسپرت
+پ پیش آجوماست
کوک هانا رو خوابوند رفت و آجوما رو صدا زد
_آجوما(عربدع)
.....بله ارباب
_قرصایه هانا رو بیار زود
.....چ چشم ارباب
آجوما زود رفت و قرصایه هانا رو برداشت و برد طرف اتاق کوک
....ارباب اوردمشون
دیدگاه ها (۲)

#part30آجوما رفت کوک هم رفت و اسپره هانا رو برداشت هانا رو ر...

#part31کوک که تازه فهمید کجاست حرف خدمتکار رو قطع کرد و رفت ...

#هاناهاکیماسو #part28کوک از اتاق با عصبانیت بیرون رفت میله د...

#هاناهاکیماسو #part27هانا دیگه کار نمی‌کرد و وقتشو بیشتر تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط