بازمانده

بازمانده
ادامه پارت ۱

هیچ راهی برای نجات جونم وجود نداشت حتی نمیتونستم باکسی تماس بگیرم، پایان کار بود، اگه پام رو بیرون می‌ذاشتم یعنی دو دستی خودم رو تحویل اونا داده بودم.......
ساعت‌ها پشت سرهم می‌گذشت ولی هیچ دل‌خوشی برای نجات جونم وجود نداشت هيچکی نبود تا به داد‌‌مون برسه.

جونگ‌کوک ویو
با آخرین ضربه از مشت زدن دست‌برداشتم، دستکش ‌هارو کشیدم بیرون و روی نیمکت لم دادم، به پشت دراز کشیده بودم و دیدم به سمت سقف فرسوده و کهنه پاشگاه بود چرا با این همه پول که به دست‌شون میاد نمیان درستش کنن.
_:هی جئون دوباره منو تو شوک فرو بُردی،این همه استعداد.....
پوزخند زدم و در جواب چیزی نگفتم که دوباره با اون صدا کسل‌ کننده‌اش گفت:شب مسابقه داریم میایی، واست یه حریف خیلی خوب دارم.
سرم رو سمتش برگردوندم و با پوزخند که برلب داشتم جواب دادم:من بوکسور نشدم بیام مسابقه بدم
_:عجیبه پس واسه چی بوکسور شدی!
روی نیمکت نشستم که سریع اومد و کنارم نشست بدون نگاه کردن بهش گفتم:چون میخوام مواظب یکی باشم تو هرحالت.
با عجله گفت:دوست‌دختر داری؟
از سرتاپاش رو نگاهی انداختم و بعد با حالت خنثی گفتم:درسته مربیمِ ولی ما اینقدر صمیمی نشدیم که بخوام راجب دوست‌دخترم باهات حرف بزنم، این به حريم شخصیم مربوطه.
با جواب که دادم برای ثانیه‌‌ی هنگ کرده بود ولی سریع خودش رو جم‌وجور کرد و گفت:درسته، پس من مزاحم نمی‌شم.
بعد از رفتنش چند دقیقه دیگه‌هم تو همون حالت موندم و بعد از برداشتن وسایل و کوله‌ام از باشگاه بیرون شدم، چون تا خونه راهی نبود هندزفری‌مو گذاشتم و با پلی شدن آهنگ و اکو شدن صداش تو سرم، بی‌خبر از صحنه که فقط چندقدم ازش فاصله داشتم آهنگ رو زمزمه می‌کردم ذهنم درگیر دعوای که صبح امروز با یوری داشتم بود و نمیدونستم چجوری از دلش دربیارم که با تنه که بهم خورد چون ناگهانی بود چند قدم عقب‌تر رفتم، سریع گارد گرفتم و تازه متوجه جمع از مردم که وسط خیابان دوری هم جمع شده بودند شدم، کنجکاو برای دیدن صحنه، نزدیک جمع شدم و با پس زدم چند‌نفر تونستم دلیل اینکه چه باعث جمع شدن مردم شده بود رو ببينم، از اونجایی که اکشن دوس داشتم و تا حالا فیلم و سريال‌های زیادی دراین مورد دیده بودم زود از اصل ماجرا پی بُردم، هندزفری‌مو برداشتم و رو به مردم با صدا بلند که همه متوجه بشن داد زدم و گفتم:هرچه سریعتر از اینجا دور بشین، زامبی.......
قبل تموم شدن حرفم زیر جسم که روم افتاده بود روی زمین له شدم، سعی داشتم تا با دستام مانع گرفتنش بشم که خوشبختانه جواب داد و اینو ممنون قدرت بازوها‌م بودم،هُلش دادم تا ازم دور شد و بعد سریع بلند شدم چون هیچ وسیله‌ برای جنگيدن باهاشون وجود نداشت.


غلط املایی بود معذرت
دیدگاه ها (۱۰)

بازمانده ادامه پارت ۱+_+جونگ‌کوک ویو پس تنها راه که برام وجو...

بازمانده پارت ۲در کمدم رو آهسته هُل دادم و برای اینکه صدای ن...

بازمانده پارت ۱+_+با برداشتن قدم‌های بزرگ محوطه دانشگاه رو ب...

بازمانده ژانر:ترسناک،زامبی، هيجانی، مثلث عشقی،ا*سمات....کاپل...

تکپارتیموضوع:وقتی بی خبر میره سفر کاریاز زبون شوگا:از چند رو...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط