Part
Part:2۷
________________________________
(ساعت⁷ صبح به وقت سئول)
لونا" با دلدرد بلند شدم و کارای شخصیمو انجام دادم اصلا نمیتونستم برم پایین و با جونگکوک چشم تو چشم شم نشستم رو تختم و رفتم تو گوشی که یهو صدای در اومد
لونا: بله
جونگکوک اومد داخل
جونگکوک: چطوری
لونا سرشو گرفته بود پایین و
لونا: خوبم
جونگکوک: دیشب ...
لونا: میشه لطفا درموردش حرف نزنی
جونگکوک :(خنده) باشه .. حالا چرا سرت پایینه
لونا:...
جونگکوک: خجالت میکشی؟ (نیشخند)
لونا: نه
جونگکوک: اوکی فعلا برای شب آماده باش
لونا: خدافظ
جونگکوک رفت
لونا: هوف بلاخره رفت مردیکه عوضی
جونگکوک "رفتم سمت باند و بعد چندمین رسیدم
&: سلام قربان
جونگکوک:...کی جَنَم داره امشب یه دخترو بسپارم دستش
یکی از دستیار های جونگکوک دستشو آورد بالا
جونگکوک: عا سوهو تو (خنده) خوبه
جونگکوک اومد نزدیک سوهو و تو صورتش نگاه کرد دستشو گذاشت رو دیک سوهو و
جونگکوک : خوبه بزرگه بیا اتاقم
سوهو: چشم
جونگکوک رفت تو اتاقش و سوهو هم پشت سرش رفت داخل و در بست
ادامه دارد...
________________________________
(ساعت⁷ صبح به وقت سئول)
لونا" با دلدرد بلند شدم و کارای شخصیمو انجام دادم اصلا نمیتونستم برم پایین و با جونگکوک چشم تو چشم شم نشستم رو تختم و رفتم تو گوشی که یهو صدای در اومد
لونا: بله
جونگکوک اومد داخل
جونگکوک: چطوری
لونا سرشو گرفته بود پایین و
لونا: خوبم
جونگکوک: دیشب ...
لونا: میشه لطفا درموردش حرف نزنی
جونگکوک :(خنده) باشه .. حالا چرا سرت پایینه
لونا:...
جونگکوک: خجالت میکشی؟ (نیشخند)
لونا: نه
جونگکوک: اوکی فعلا برای شب آماده باش
لونا: خدافظ
جونگکوک رفت
لونا: هوف بلاخره رفت مردیکه عوضی
جونگکوک "رفتم سمت باند و بعد چندمین رسیدم
&: سلام قربان
جونگکوک:...کی جَنَم داره امشب یه دخترو بسپارم دستش
یکی از دستیار های جونگکوک دستشو آورد بالا
جونگکوک: عا سوهو تو (خنده) خوبه
جونگکوک اومد نزدیک سوهو و تو صورتش نگاه کرد دستشو گذاشت رو دیک سوهو و
جونگکوک : خوبه بزرگه بیا اتاقم
سوهو: چشم
جونگکوک رفت تو اتاقش و سوهو هم پشت سرش رفت داخل و در بست
ادامه دارد...
- ۱۰.۸k
- ۰۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط