بعدِ من روزی که
بعدِ من روزی که
ادایِ یک عاشقِ خسته را درآوردی!
رو به همه گفتی:
" خدایا چرا نمی بینی؟
اینکه خواهشِ زیادی نیست
یکی بیاید که من را فقط برای خودم بخواهد نه چیزِ دیگر "
همان روز؛
با پشتِ دستت، جای دستِ من به دهانت بزن
تا برای همیشه ساکت بمانی
همینی که از خدا خواستی، من نبودم؟!
نخواستی
پس حالا فقط سکوت ...
ادایِ یک عاشقِ خسته را درآوردی!
رو به همه گفتی:
" خدایا چرا نمی بینی؟
اینکه خواهشِ زیادی نیست
یکی بیاید که من را فقط برای خودم بخواهد نه چیزِ دیگر "
همان روز؛
با پشتِ دستت، جای دستِ من به دهانت بزن
تا برای همیشه ساکت بمانی
همینی که از خدا خواستی، من نبودم؟!
نخواستی
پس حالا فقط سکوت ...
۲۶۱
۲۰ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.