بعد من روزی که

بعدِ من روزی که
ادایِ یک عاشقِ خسته را درآوردی!
رو به همه گفتی:
" خدایا چرا نمی بینی؟
اینکه خواهشِ زیادی نیست
یکی بیاید که من را فقط برای خودم بخواهد نه چیزِ دیگر "
همان روز؛
با پشتِ دستت، جای دستِ من به دهانت بزن
تا برای همیشه ساکت بمانی
همینی که از خدا خواستی، من نبودم؟!
نخواستی
پس حالا فقط سکوت ...
دیدگاه ها (۱)

اگر رفتید باز نگردید..!!وقتی که خیانت کردید و رفتید هیچ گاه ...

یک نفر باید باشد کهبدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز ...

زندگی مثل رانندگی تو هوای مه گرفته ست ؛هم راهو بلدی هم انقدر...

چند وقتی‌ست گُم شده‌ایم میانِ آدم‌هایی که تکلیفشان با خودشان...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

میان دو نگاه

چپتر ۶ _ انتخابماه ها نقشه ریخته بودند.کاغذها، فایل ها، اسنا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط