ازدواج از پیش تعیین شده پارت

ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۳)
&وای چقدر توی لباس عروس خوشگل میشی
*ممنون خب کدوم لباس
&همین عالیه خیلی بهت میاد
*اوکی
&خانم لطفا این رو برامون بزارین راستی من کدوم کت وشلوار رو بردارم
*هنوز که نپوشیدی
&باشه میرم بپوشم
کل روز با جونگ کوک بودم کلی باهم خندیدیم بعدش کوک منو رسوند خونه
(دوروز بعد)
سر صبح بیدار شدم بامامانم رفتیم سالن عروسی اونجا چند تا میکاپ آرتیست بودولباسمو پوشیدم و منو میکاپ کردن تموم شد بابام امد دستشو گرفتم و رفتیم به سمت سالن
پرش زمانی(نیازی به توضیح نیست دیگه ازدواج کردن)
وقتی عروسی تموم شد آخر شب بود رفتیم خونمون جای خوبی بود
&خب برو لباساتو عوض کن و بخواب منم میام
*اوکی
&رفتم صورتمو پاک کردم میخواستم لباسمو در بیارم اما زیپش گیر کرده بود جونگ کوک امد تو اتاق
&چیزی شده
*اوهوم زیپم گیر کرده
&میخوای من زیپتو باز کنم 
*اره
&اوکی
زیپ لباسمو باز کرد سرمو چرخوندم تا ازش تشکر کنم که لبام رو لباش قرار گرفت ولی سریع ازش جدا شدم
*ب....بخشید از عمد نبود
& نه اشکال نداره خجالت نکش راستی من میرم توی اتاق مهمون میخوابم اونجا هم تخت داره تو اینجا با خیال راحت بخواب
*ممنون شب بخیر
&شب بخیر
دیدگاه ها (۰)

ازدواج از پیش تعیین شده (پارت۴)یک هفته بعد کوک توی آشپزخانه ...

ازدواج از پیش تعیین شده( پارت۵)نزدیکتر امد گره حوله دور کمرش...

ازدواج ازپیش تعیین شده(پارت ۲)&خب باشه ما باید باهم ازدواج ک...

ازدواج از پیش تعیین شده(پارت ۱)کوکی&ا.ت*از قرار های از پیش ت...

P¹⁷باهم از هتل امدیم بیروناول رفتیم به یه پاساژ که معلوم بود...

چرا حرف منو باور نمیکنی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط