پارت148
#پارت148
+عشقم خفه چند لحظه !
به روزبه نگاه کرد و گفت :
+آخه تو که نمیدونی !
یه هو میره توفکر !
یه هو اخم می کنه !
بعد یه هو میخنده ...
تااااااازه با شایان هم کج افتاده ...
ابروهای روزبه بالا پرید.
_شایان که بچه خوبیه !
فرشید چپ چپ به بهنام و روزبه نگاه می کرد.
بهنام چشمکی زد و گردنش را تاب داد.
+گمونم یه خبراییه!
دست هایش را به هم کوبید و با ذوق و خنده گفت :
+ببینم کدومتون زودتر دست به کار می شید ؟ منو یه عروسی مهمون کنید!
فرشید بالشت را به سمت بهنام پرت کرد و گفت :
_گمشو بابا اسکل ...
بهنام از خنده مفجر و بالشت به بغل روی زمین پهن شد ...
روزبه_بسه دیگه کرم نریز بهنام !
بزار بچه تو حال خودش باشه ...
فرشید از جا پاشد .
+هر وقت این بحث های مضخرفتون تموم شد ، زنگ بزنید بیام تو!
از اتاق بیرون رفت و در را پشت سرش بست ....
روزبه هم به طرف حمام رفت و گفت :
_نیم ساعت دیگ بش زنگ بزن .
دیگ هم سر به سرش نزار.
...
+عشقم خفه چند لحظه !
به روزبه نگاه کرد و گفت :
+آخه تو که نمیدونی !
یه هو میره توفکر !
یه هو اخم می کنه !
بعد یه هو میخنده ...
تااااااازه با شایان هم کج افتاده ...
ابروهای روزبه بالا پرید.
_شایان که بچه خوبیه !
فرشید چپ چپ به بهنام و روزبه نگاه می کرد.
بهنام چشمکی زد و گردنش را تاب داد.
+گمونم یه خبراییه!
دست هایش را به هم کوبید و با ذوق و خنده گفت :
+ببینم کدومتون زودتر دست به کار می شید ؟ منو یه عروسی مهمون کنید!
فرشید بالشت را به سمت بهنام پرت کرد و گفت :
_گمشو بابا اسکل ...
بهنام از خنده مفجر و بالشت به بغل روی زمین پهن شد ...
روزبه_بسه دیگه کرم نریز بهنام !
بزار بچه تو حال خودش باشه ...
فرشید از جا پاشد .
+هر وقت این بحث های مضخرفتون تموم شد ، زنگ بزنید بیام تو!
از اتاق بیرون رفت و در را پشت سرش بست ....
روزبه هم به طرف حمام رفت و گفت :
_نیم ساعت دیگ بش زنگ بزن .
دیگ هم سر به سرش نزار.
...
۱.۶k
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.