بیماری ب نام عشق
پارت۶🍷
جونگ کوک: هر کاری بگی میکنم
ا.ت: ک جونگ کوک خیلی دوستون داره
مربی:اوه جونگ کوکی منم دوست دارم
و رفت لپ جونگ کوکو بوسید و رفت
ت صورت جونگ کوک با نیش خند نگاه کردم ک دست ب کمر نگام کرد
جونگ کوک: چی میخای؟
ا.ت:ادم یزیدی نیستم ولی امروز نوبت منه ک تمیز کنم اینجارو و تو باید انجام بدی
جونگ کوک: من؟...شوخیت گرفته؟..من دست ب سیاه سفید نمیزنم
ا.ت: اوکی....مربیییی
جونگ کوک: خیل خب سگ خورد تمیز میکنم
رفتیم برای عوض کردن لباس..من یه لباس نیم تنه ی مشکی با یه شلوار جذب ک تا رون پام بود پوشیدم و جونگ کوک فقط لباس زیرش تنش بود و شروع کردیم ب تمرین
(پرش زمانی بعد از تمرین)
مربی: نوبت تمیز کردن توعه ا.ت
ا.ت: چشم
مربی و بقیه بچها رفتن و من موندم جونگ کوک..نشستم رو صندلی و طی رو دادم دستش
ا.ت: شروع کن
شروع کرد ب تمیز کردن..طی رو برعکس گرفته بود
ا.ت: داری ب پشتش تمیز میکنی برشگردون
نصفشو تمیز میکرد نصف دیگش کثیف میموند
ا.ت: واقعن بلد نیستی تمیز کاری کنی...بدش ب من نمیخاد
طی رو گرفتم
جونگ کوک: ب مربی نمیگی؟
ا.ت: نه نمیگم..ولی یه شرط داره
جونگ کوک: چی؟
ا.ت: کارای خودتو خودت انجام بده...اگ بازم بندازی گردن من ب مربی میگم
جونگ کوک: خیل خب
ا.ت: حالا برو
از سالن رفت بیرون ک شروع کردم ب تمیز کردن..چون دیروزم تمیز کرده بودم برا همین سریعتر تموم شد...رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم جلوی در...داشت بارون میومد...کیفمو بالای سرم گرفتم و خاستم برم ک یه دفعه یه چتری بالا سرم باز شد..نگاه کردم دیدم جونگ کوکه
ا.ت: مگه نرفته بودی؟
جونگ کوک: دیدم بارون میاد و چتر نداری..گفتم برسونمت
ا.ت:چ مهربون شدی یهو
جونگ کوک: مهربون؟ من؟ باتو؟ عمرن
ا.ت: پس داری مخمو میزنی ک ب مربی چیزی نگم؟
جونگ کوک:اره...حالا سوار شو بریم
ا.ت: نمیخاد...ب مربی چیزی نمیگم
جونگ کوک: چرتو پرت نگو سوار شو بریم
یه دفعه دستمو گرفت ک بدنش لرزید
ا.ت: سردت شد؟
جونگ کوک: نه...ولش بریم
برای اولین بار بود ک همو لمس میکردیم...در ماشین رو باز کرد ک نشستم داخل و خودشم رفت پشت فرمون نشست..گوشیمو دراوردم و لوکیشن خونه رو نشونش دادم..وقتی خاست گوشیو ازم بگیره ک لوکیشن رو ببینه بازم دستش ب دستم خورد..راه افتاد سمت خونه
ا.ت: خیلی پولداری؟
جونگ کوک: چطور؟
ا.ت: اخه ماشینت پورشه
جونگ کوک: این یکی از ماشینامه
ا.ت: واو...خیلی خر پولی...میتونی با اینا مخ ۱۰۰ تا دخترو بزنی
جونگ کوک: میدونم...ولی فقط یه نفرو دوست دارم
ا.ت: اره میدونم یوری
دیگه چیزی نگفت...رسیدم دم خونه و پیاده شدم..برگشتم خاستم تشکر کنم ک دیدم رفت
ا.ت:عجب ادمیه صب میکرد برم خونه بعد میرفت
رفتم خونه..کیفمو پرت کردم رو مبل و رفتم لباسمو عوض کردم و دوش گرفتم..نشستم رو مبل و کیفمو باز کردم
ا.ت:شت نیستش
.
.
.
لایک و کامنت فراموش نشه🍷
جونگ کوک: هر کاری بگی میکنم
ا.ت: ک جونگ کوک خیلی دوستون داره
مربی:اوه جونگ کوکی منم دوست دارم
و رفت لپ جونگ کوکو بوسید و رفت
ت صورت جونگ کوک با نیش خند نگاه کردم ک دست ب کمر نگام کرد
جونگ کوک: چی میخای؟
ا.ت:ادم یزیدی نیستم ولی امروز نوبت منه ک تمیز کنم اینجارو و تو باید انجام بدی
جونگ کوک: من؟...شوخیت گرفته؟..من دست ب سیاه سفید نمیزنم
ا.ت: اوکی....مربیییی
جونگ کوک: خیل خب سگ خورد تمیز میکنم
رفتیم برای عوض کردن لباس..من یه لباس نیم تنه ی مشکی با یه شلوار جذب ک تا رون پام بود پوشیدم و جونگ کوک فقط لباس زیرش تنش بود و شروع کردیم ب تمرین
(پرش زمانی بعد از تمرین)
مربی: نوبت تمیز کردن توعه ا.ت
ا.ت: چشم
مربی و بقیه بچها رفتن و من موندم جونگ کوک..نشستم رو صندلی و طی رو دادم دستش
ا.ت: شروع کن
شروع کرد ب تمیز کردن..طی رو برعکس گرفته بود
ا.ت: داری ب پشتش تمیز میکنی برشگردون
نصفشو تمیز میکرد نصف دیگش کثیف میموند
ا.ت: واقعن بلد نیستی تمیز کاری کنی...بدش ب من نمیخاد
طی رو گرفتم
جونگ کوک: ب مربی نمیگی؟
ا.ت: نه نمیگم..ولی یه شرط داره
جونگ کوک: چی؟
ا.ت: کارای خودتو خودت انجام بده...اگ بازم بندازی گردن من ب مربی میگم
جونگ کوک: خیل خب
ا.ت: حالا برو
از سالن رفت بیرون ک شروع کردم ب تمیز کردن..چون دیروزم تمیز کرده بودم برا همین سریعتر تموم شد...رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم جلوی در...داشت بارون میومد...کیفمو بالای سرم گرفتم و خاستم برم ک یه دفعه یه چتری بالا سرم باز شد..نگاه کردم دیدم جونگ کوکه
ا.ت: مگه نرفته بودی؟
جونگ کوک: دیدم بارون میاد و چتر نداری..گفتم برسونمت
ا.ت:چ مهربون شدی یهو
جونگ کوک: مهربون؟ من؟ باتو؟ عمرن
ا.ت: پس داری مخمو میزنی ک ب مربی چیزی نگم؟
جونگ کوک:اره...حالا سوار شو بریم
ا.ت: نمیخاد...ب مربی چیزی نمیگم
جونگ کوک: چرتو پرت نگو سوار شو بریم
یه دفعه دستمو گرفت ک بدنش لرزید
ا.ت: سردت شد؟
جونگ کوک: نه...ولش بریم
برای اولین بار بود ک همو لمس میکردیم...در ماشین رو باز کرد ک نشستم داخل و خودشم رفت پشت فرمون نشست..گوشیمو دراوردم و لوکیشن خونه رو نشونش دادم..وقتی خاست گوشیو ازم بگیره ک لوکیشن رو ببینه بازم دستش ب دستم خورد..راه افتاد سمت خونه
ا.ت: خیلی پولداری؟
جونگ کوک: چطور؟
ا.ت: اخه ماشینت پورشه
جونگ کوک: این یکی از ماشینامه
ا.ت: واو...خیلی خر پولی...میتونی با اینا مخ ۱۰۰ تا دخترو بزنی
جونگ کوک: میدونم...ولی فقط یه نفرو دوست دارم
ا.ت: اره میدونم یوری
دیگه چیزی نگفت...رسیدم دم خونه و پیاده شدم..برگشتم خاستم تشکر کنم ک دیدم رفت
ا.ت:عجب ادمیه صب میکرد برم خونه بعد میرفت
رفتم خونه..کیفمو پرت کردم رو مبل و رفتم لباسمو عوض کردم و دوش گرفتم..نشستم رو مبل و کیفمو باز کردم
ا.ت:شت نیستش
.
.
.
لایک و کامنت فراموش نشه🍷
۳۰.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.