عشق کلاسیک 🤎✨
عشق کلاسیک 🤎✨
p8
ته :امید وارم از مهومونی امشب خوشتون اومده باشه و بهتون خوش گذشته باشه
ب/ت:پسرم جونگکوک کجاست ؟
ته :اونجا پیشه خواهرشه (بهش دست تکون داد)
کوک: بله من و کار داشتید ؟
ب/ت:می خواستم معرفیت کنم
کوک : لازم نیست من و می شناسن
ب/ت:واقعا!؟
یونگی : بله قربان ما دوست های صمیمی بودیم و تو یه محل زندگی می کردیم
ب /ت:عاها پس که اینطور ، تو چه محله ای ؟
یونگی:محله ی .... (یه اسمی بزارین)
ب/ت:تو اون زمان خواهرش با ما تویه سئول بود ، جونگکوک برو آیو رو بیار
کوک :چشم
کوک یه نگاه به ا.ت کرد و ا.ت هم در مقابل یه نگاه کوک کرد و هردو ریز خندیدن
ب/ا:لازم به این کار ها نیست
ب/ت:اشکال نداره چون جئون و میشناختین گفتم خواهرشم بشناسید
کوک :بفرمایید این هم خواهر من آیو
آیو :سلام من آیو هستم جئون آیو
یونگی : من هم مین یونگی هستم
ا.ت :من هم مین ا.ت
ب/ت: آیو تو خانواده مین رو مشناختی ؟
آیو :عااا من یه بار وقتی ۱۸ سالم بود رفتم
ب/ت: که این طور
م/ا : به نظر من شما چهار تا برین بیرون ما یه سری حرف داریم که باید به جناب کیم بگیم
ته : پدر منم برم ؟
ب/ت: تهیونگ هم باهاتون میاد
کوک :بیاین بریم
ویو تو حیاط
آیو و ا.ت باهم گرم گرفته بودن اون طرف هم چون یونگی و ته هم و میشناختن با هم صمیمی بودن و راحت حرف میزدن کوک هم مثل اون دوتا بود این دوتا گروه از هم با فاصله نشته بودن
کوک :یونگی شنیدم رو خواهرم کراشی ؟
ته : این چی میگه یونگی ؟
یونگی : چرا شایعه پرا کنی می کنی ؟
کوک :باشه
ادامه دارد ...
p8
ته :امید وارم از مهومونی امشب خوشتون اومده باشه و بهتون خوش گذشته باشه
ب/ت:پسرم جونگکوک کجاست ؟
ته :اونجا پیشه خواهرشه (بهش دست تکون داد)
کوک: بله من و کار داشتید ؟
ب/ت:می خواستم معرفیت کنم
کوک : لازم نیست من و می شناسن
ب/ت:واقعا!؟
یونگی : بله قربان ما دوست های صمیمی بودیم و تو یه محل زندگی می کردیم
ب /ت:عاها پس که اینطور ، تو چه محله ای ؟
یونگی:محله ی .... (یه اسمی بزارین)
ب/ت:تو اون زمان خواهرش با ما تویه سئول بود ، جونگکوک برو آیو رو بیار
کوک :چشم
کوک یه نگاه به ا.ت کرد و ا.ت هم در مقابل یه نگاه کوک کرد و هردو ریز خندیدن
ب/ا:لازم به این کار ها نیست
ب/ت:اشکال نداره چون جئون و میشناختین گفتم خواهرشم بشناسید
کوک :بفرمایید این هم خواهر من آیو
آیو :سلام من آیو هستم جئون آیو
یونگی : من هم مین یونگی هستم
ا.ت :من هم مین ا.ت
ب/ت: آیو تو خانواده مین رو مشناختی ؟
آیو :عااا من یه بار وقتی ۱۸ سالم بود رفتم
ب/ت: که این طور
م/ا : به نظر من شما چهار تا برین بیرون ما یه سری حرف داریم که باید به جناب کیم بگیم
ته : پدر منم برم ؟
ب/ت: تهیونگ هم باهاتون میاد
کوک :بیاین بریم
ویو تو حیاط
آیو و ا.ت باهم گرم گرفته بودن اون طرف هم چون یونگی و ته هم و میشناختن با هم صمیمی بودن و راحت حرف میزدن کوک هم مثل اون دوتا بود این دوتا گروه از هم با فاصله نشته بودن
کوک :یونگی شنیدم رو خواهرم کراشی ؟
ته : این چی میگه یونگی ؟
یونگی : چرا شایعه پرا کنی می کنی ؟
کوک :باشه
ادامه دارد ...
۲.۹k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.