عشق کلاسیک 🤎✨
عشق کلاسیک 🤎✨
p7
ا.ت:(معلومه ... به لطف تو)من کسی رو پیدا نکردم و نخواهم کرد
کوک :عاها ...که این طور...عه نگاه کنید دارن از هم خواستگاری میکنن
یونگی :مراعات ما سینگلارم کنید
کوک :عه هم و بوسیدن
ا.ت : عهههه بس کن دیگه خودتم سینگلی
یونگی : سینگلی و این ؟ جک میگی ؟
ا.ت : چه خبرهههه (ریز کردن چشم و نگاه ها شرورانه ، یو ها ها ها)
یونگی داستانش ....(تعریف کردن داستان)
ا.ت :پس دختر دایی پرررر
یونگی :یس
ا.ت :راستی کوک آبجی خودت چی آیو ؟(ببینید چه کردم کراش عالم و با کراش خودش خواهر برادر کردم 😂)از سینگلی در اومده ؟
کوک :نه بابا ... راستی ا.ت بیا یه چیز دم گوشت بگم
ا.ت :بگو
کوک : آیو رو یونگی کراشه
ا.ت : پشمام ...حالا بیا من یه چیز بگم
کوک : بفرما
ا.ت :یونگی هم رو آیو کراشه
کوک : برگام
یونگی : یاااا.... شما دوتا بوزینه چی دم در گوش هم ور ور می کنید ؟
ا.ت :هیچ
کوک : باور کن هیچ
یونگی : نکنه شما دوتا ریختین رو هم من نمی دونم ؟!
ا.ت: من گ.وه بخورم این مگه چی داره به جز یه گوسفند من چیز دیگه ای نمیبینم
کوک : مگه عقل خر خوردم این مثل گاو میمونه
یونگی : با حرفت موافقم کوک
کوک :چاکریم داداچ
ا.ت : همه شما داداشا مثل همین (بوخودا 🥺)
کوک : بریم فک کنم مامان بابات کارتون دارن دارن دست تکون میدن
ویو ا.ت تو سالن
رفتیم پیش مامان بابام کوک هم رفت اونور دیدم بابام و مامانم پیش پادشاهن پرنس هم پیششونه یاد حرفش تو حیاط افتادم خدایاااا چرا این بشر اینقدر جذابههههه لعنتیییی جذاببببب(میفهمم خانم)حالا به هر حال با صورتی عادی و خندان رفتم پیششون
ب/ا: خوب شد اومدین ایشون پرنس هستن یا همون جناب کیم تهیونگ
ته :خوش بختم (تعظیم پرنسانه)
یونگی و ا.ت : همچنین
ا.ت :(تو ذهنش)البته که هم و دیدیم جناب کیم
ته : امید وارم از مهمونی امشب خوشتون اومده باشه و بهتون خوش گذشته باشه
ادامه دارد ...
p7
ا.ت:(معلومه ... به لطف تو)من کسی رو پیدا نکردم و نخواهم کرد
کوک :عاها ...که این طور...عه نگاه کنید دارن از هم خواستگاری میکنن
یونگی :مراعات ما سینگلارم کنید
کوک :عه هم و بوسیدن
ا.ت : عهههه بس کن دیگه خودتم سینگلی
یونگی : سینگلی و این ؟ جک میگی ؟
ا.ت : چه خبرهههه (ریز کردن چشم و نگاه ها شرورانه ، یو ها ها ها)
یونگی داستانش ....(تعریف کردن داستان)
ا.ت :پس دختر دایی پرررر
یونگی :یس
ا.ت :راستی کوک آبجی خودت چی آیو ؟(ببینید چه کردم کراش عالم و با کراش خودش خواهر برادر کردم 😂)از سینگلی در اومده ؟
کوک :نه بابا ... راستی ا.ت بیا یه چیز دم گوشت بگم
ا.ت :بگو
کوک : آیو رو یونگی کراشه
ا.ت : پشمام ...حالا بیا من یه چیز بگم
کوک : بفرما
ا.ت :یونگی هم رو آیو کراشه
کوک : برگام
یونگی : یاااا.... شما دوتا بوزینه چی دم در گوش هم ور ور می کنید ؟
ا.ت :هیچ
کوک : باور کن هیچ
یونگی : نکنه شما دوتا ریختین رو هم من نمی دونم ؟!
ا.ت: من گ.وه بخورم این مگه چی داره به جز یه گوسفند من چیز دیگه ای نمیبینم
کوک : مگه عقل خر خوردم این مثل گاو میمونه
یونگی : با حرفت موافقم کوک
کوک :چاکریم داداچ
ا.ت : همه شما داداشا مثل همین (بوخودا 🥺)
کوک : بریم فک کنم مامان بابات کارتون دارن دارن دست تکون میدن
ویو ا.ت تو سالن
رفتیم پیش مامان بابام کوک هم رفت اونور دیدم بابام و مامانم پیش پادشاهن پرنس هم پیششونه یاد حرفش تو حیاط افتادم خدایاااا چرا این بشر اینقدر جذابههههه لعنتیییی جذاببببب(میفهمم خانم)حالا به هر حال با صورتی عادی و خندان رفتم پیششون
ب/ا: خوب شد اومدین ایشون پرنس هستن یا همون جناب کیم تهیونگ
ته :خوش بختم (تعظیم پرنسانه)
یونگی و ا.ت : همچنین
ا.ت :(تو ذهنش)البته که هم و دیدیم جناب کیم
ته : امید وارم از مهمونی امشب خوشتون اومده باشه و بهتون خوش گذشته باشه
ادامه دارد ...
۱.۱k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.