ماهتیره

ماه_تیره🌑
Part: 17

قلبم تند تند میزد
جوری که بقیه هم متوجه صداش شده بودن
دستم رو رو قلبم گذاشتم

مرتیکه روانی
اولین ها همیشه توی ذهن انسان میمونن
اینو هیچ وقت یادم نمیره


دست خودم نبود اما اشک دوباره توی چشمام جمع شده بود


+بـ.. بـ.. بتی

_حق نداری باهاش صحبت کنی بتی میای از این اشپزخونه لعنتی بیرون

~ـ اما.. اما اقا...

_بیرون

بتی سرگردون از اشپز خونه بیرون رفت بعدش اونم پشت سر رفت و کلا همه رفتن

فقط من موندم
من....

دلم میخواد با صدای بلند گریه کنم
جیغ برنم
با صدای بلند فریاد بکشم
اینا بخواطر کیک نبود بخواطر زندگیم بود

نتونستم تحمل کنم و گریه کردم
دوباره....

____

چند ساعتی بود که گریه میکردم
که یه دفعه حس کردم یه نفر داره سرمو نوازش میکنه
سرمو که اوردم بالا دیدم جونگکوک بود
متعجب عقب رفتم

_چیشده؟ نترس فقط...
+گمشو
نیشخندی زد
_کیک انقدر برات مهمه.......



༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ماه_تیره🌑Part: 18+اون اولین کیکیی بود که پخته بودم از اون مه...

ماه_تیره🌑Part: 20سریع بلند شدم و لباسم رو که یکم خاکی شده بو...

ماه_تیره🌑Part: 16انتظار این حرکت از منو نداشتسریع صورتش توهم...

ماه_تیره🌑Part: 15نفس نفس میزدم و انگار گونه هام گل انداخته ب...

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط