رویای عشق
پارت ۳
نگاه کردم تهیونگ بود
@خوبی؟
اره اره خوبم فقط یکم هنوز گیجم
از بغلش کشیدم بیرون چه عطری داشت دستشو گذاشت رو شونم و راه افتادیم رسیدیم به در رستوران که کوک برگشت
-تهیونگ این دختره بگیر الان میره تو دیوار
زد زیر خنده تهیونگ شروع کرد به خندیدن پامو گذاشتم رو پای تهیونگ فشار دادم که اخش در اومد
@دختره وحشی
همینه که هست
رو به کوک ادامه دادم
نترس من هوای خودمو دارم شمایی که باید بیای این طرف راه مردم سد کردی
به پشتش نگاه کرد چند نفر میخواستن بیان بیرون سریع رفت کنار و رفتیم تو پسره... منو مسخره میکنه رفتیم نشستیم پشت میز و منو رو اوردن سفارش دادیم منتظر غذا نشسته بودیم که تهیونگ صداش در اومد
@راستی ات تبریک میگم
تعجب کردم تبریک چی
تبریک؟
@یعنی تولدت فراموش کردی دختر؟
تولدم تا جایی که یادمه دو هفته دیگه بود
مگه امروز چندمه ؟
@امروز ۲۰سپتامبر
چی واقعا ولی من امروز نگاه کردم هفتم بود
@نخیر اشتباه فکر کردی حالا شیرینی چی میدی؟
خوببب شام امشب مهمون من
@اووووو مرسییی
-تبریک میگم
با تعجب به کسی که این حرف زد نگاه کردم این داره به من میگه
تهیونگ فکر کنم یک مغرور بهم تبریک گفت هورااااا
بلند باند میخندیدیم
-اصلا حرفم پس میگیرم بی لیاقت
زبونم در اوردم که شام اوردن شام خوردیم و رفتم حساب کردم اومدم سر میز مه دیدم دوتاشون دارن باهم میخندن
چی شده
@ات بهت تبریک میگم تولدت مبارک ولی فکر نکنی دوهفته زودتر شام دادی قبوله هااا
چی
-منم تبریکم پس میگیرم باشه برا همون دوهفته بعد
یعنی چی تهیونگ دروغ گفتی
@من من دروغ گفتم ؟مم فقط تبریک گفتم
دنبالش افتادم و رفتیم بیرون رستوران گرفتمش و میزدن به پشتش که کوک اومد گرفتم شروع کردم اونم زدن عقب عقب میرفتم و اروم میزدم به شونش و اون میخندید
عوضیا منو دست میندازین
-بابا مامه چیزی نگفتیم
پام گیر کرد به سنگ داشتم میوفتادم که گرفتم موزیانه میخندید پشتم نگاه کردم استخر بود
ولم نکن
-بگو ببخشید
ولم کن
-باشه پس
نه نه باشه
اومدم بگم که یهو دوتایی باهم افتادیم
@بابا انقدر تعارف چیه دوتایی میپریدین
مثل موش ابکشیده شده بدیم اومدم بیرون لباسم به تنم چسبسده بود و نگاها افتاده بود روم دستمو دورم گذاشتم که یهو یه چیزی دورم اومد نگاه کردم کت کوک بود خیس بود کتش ولی خوبیش این بود نمیچسبید و از هیچی بهتر بود انقدر سردم بود که رفته بودم رو ویبره نشستم جلو. کوک بعد زدن پشت. گردنی به تهیونگ نشست جلو بخاری و روشن کرد با تعجب بهش نکاه میکردم
-چیه؟
اینجا جای تهیونگه
-الان که جای منه
بدون حرف دیگه ای راه افتادیم و تهیونگ هی مزه میپروند و میخندیدیم نزدیک بودیم که ...
نگاه کردم تهیونگ بود
@خوبی؟
اره اره خوبم فقط یکم هنوز گیجم
از بغلش کشیدم بیرون چه عطری داشت دستشو گذاشت رو شونم و راه افتادیم رسیدیم به در رستوران که کوک برگشت
-تهیونگ این دختره بگیر الان میره تو دیوار
زد زیر خنده تهیونگ شروع کرد به خندیدن پامو گذاشتم رو پای تهیونگ فشار دادم که اخش در اومد
@دختره وحشی
همینه که هست
رو به کوک ادامه دادم
نترس من هوای خودمو دارم شمایی که باید بیای این طرف راه مردم سد کردی
به پشتش نگاه کرد چند نفر میخواستن بیان بیرون سریع رفت کنار و رفتیم تو پسره... منو مسخره میکنه رفتیم نشستیم پشت میز و منو رو اوردن سفارش دادیم منتظر غذا نشسته بودیم که تهیونگ صداش در اومد
@راستی ات تبریک میگم
تعجب کردم تبریک چی
تبریک؟
@یعنی تولدت فراموش کردی دختر؟
تولدم تا جایی که یادمه دو هفته دیگه بود
مگه امروز چندمه ؟
@امروز ۲۰سپتامبر
چی واقعا ولی من امروز نگاه کردم هفتم بود
@نخیر اشتباه فکر کردی حالا شیرینی چی میدی؟
خوببب شام امشب مهمون من
@اووووو مرسییی
-تبریک میگم
با تعجب به کسی که این حرف زد نگاه کردم این داره به من میگه
تهیونگ فکر کنم یک مغرور بهم تبریک گفت هورااااا
بلند باند میخندیدیم
-اصلا حرفم پس میگیرم بی لیاقت
زبونم در اوردم که شام اوردن شام خوردیم و رفتم حساب کردم اومدم سر میز مه دیدم دوتاشون دارن باهم میخندن
چی شده
@ات بهت تبریک میگم تولدت مبارک ولی فکر نکنی دوهفته زودتر شام دادی قبوله هااا
چی
-منم تبریکم پس میگیرم باشه برا همون دوهفته بعد
یعنی چی تهیونگ دروغ گفتی
@من من دروغ گفتم ؟مم فقط تبریک گفتم
دنبالش افتادم و رفتیم بیرون رستوران گرفتمش و میزدن به پشتش که کوک اومد گرفتم شروع کردم اونم زدن عقب عقب میرفتم و اروم میزدم به شونش و اون میخندید
عوضیا منو دست میندازین
-بابا مامه چیزی نگفتیم
پام گیر کرد به سنگ داشتم میوفتادم که گرفتم موزیانه میخندید پشتم نگاه کردم استخر بود
ولم نکن
-بگو ببخشید
ولم کن
-باشه پس
نه نه باشه
اومدم بگم که یهو دوتایی باهم افتادیم
@بابا انقدر تعارف چیه دوتایی میپریدین
مثل موش ابکشیده شده بدیم اومدم بیرون لباسم به تنم چسبسده بود و نگاها افتاده بود روم دستمو دورم گذاشتم که یهو یه چیزی دورم اومد نگاه کردم کت کوک بود خیس بود کتش ولی خوبیش این بود نمیچسبید و از هیچی بهتر بود انقدر سردم بود که رفته بودم رو ویبره نشستم جلو. کوک بعد زدن پشت. گردنی به تهیونگ نشست جلو بخاری و روشن کرد با تعجب بهش نکاه میکردم
-چیه؟
اینجا جای تهیونگه
-الان که جای منه
بدون حرف دیگه ای راه افتادیم و تهیونگ هی مزه میپروند و میخندیدیم نزدیک بودیم که ...
۵.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.