پارت حذف شده
عشق ویرانگر ۲
پارت ۱۳
ولی وقنی برجشت چشماش خیس و قرمز بود
+چی شده
نفس عمیقی کشید
_هنوز چیزی نشده
+یعنی چی
_هیچی ولش کن بزار برم دکتر صدا کنم
بدون گذاشتن فرصت برام رفت بیرون چی شده؟سنا کجاست؟اخرین صحنه افتادم به دستم نگاه کردم پانسمان شده بود حتما بخیه خورده بعد ۱۰ مین دکتر اومد و بعد معاینه فرستادم چندتا ازمایش بگیرم و دوباره رفتم پیش دکتر
دکتر:بله درست حدس زدم اقای کیم همسر شما تومور مغزی در این ناحیه مغزشون دارن ولی خوشبختانه میشه عملش کرد و کاملا بهبود پیدا میکنه
اول ناراحت شدم که اشکم در اومد وقتی گفت خوب میشم خیلی خوشحال شدم انقدر که پریدم بغل تهیونگ تهیونگ رفته تو فکر انگار داشت حرفای دکتر تجزیه تحلیل میکرد که وقتی من ذوتا اروم زدم تو صورتش به خودش اومد و خوشحال گفت
_کی میشه عملش کنین
دکتر:ما میتونیم فردا ساعت ۱۰ صبح کار شروع کنیم فقط ایشون امشب باید اینجا باشن
تشکری کردیم و اومدیم بیرون تا امدم بیرون تهیونگ دستمو کشید سمت خودشو باعث شد پرت بشم تو بغلش چند مین منو تو بغلش نگه داشت بعد خندید و دورم داد گذاشتم پایین و پیشونیم بوسید
_امشب کی رو دوست داری ببینی؟
+اوممم معلومه سنا اومممم داداشت راستی چرا اون از وقتی اومدم نیومده مگه پیشت نبود
_چرا ولی تا وقتی که اونم قاطی کارای ما نشه و نره ماموریت
+واقعااا اونم پلیس شد
_اروم تر اره
+خوب یعنی الان نمیتونه بیاد
_نخیر اگه زیر گلوله هم باشه باید بیاد
خندیدم+راستی به جینم بگو بیاد
+راستییییی داداش خوشگلمم بگو بیاد
تهیونگ حرصی و کلافه
_باشهههه
رفتیم بیرون تو حیاط بیمارستان نشستین که بعد یک ساعت همشون باهم رسیدن
°سلام زن داداششششش
کوک بهم مهلت نداد تا منو دید خودشو انداخت تو بغلم و محکم بغلم کرد
°میدونی چقدر سخت بود داداش بدون تو تحمل کردن میدونی من چقدر اشک حروم گردم برات خوب توکه زنده بودی چرا ما مردت پیدا کردیم اتتتتت چقدر دلم برات تنگ شده بودددد واییی
تهیونگ اومد وشونشو گرفت و کشید و کوک اخش در اومد و انداختش کنار جین اومد روبه روم اول دستشو اورد جلو دست دادم ولی یهو کشیدم تو بغلش
جین:میدونی چقدر کتک خوردم وقتی خبر دادم مردی مرض داری کجا بودی چرا غیب شدی
+نمیدونم وقتی بیدار شدم یه اقا بهم گفت پدرمه بعد بهم گفتن باید بری تو خونه کیم و سند بیاری برای نابودیش باید بیاری تا بابات نکشیم
جین:چی؟
_میشه ولش کنی بعد کاراگاه بازی در بیاری؟
جین:نخیر نمیشه زن دادش خودمه این همه تو بغل تو بوده حالا ما دو دقیقه میخوایم بغلش کنیم
پارت ۱۳
ولی وقنی برجشت چشماش خیس و قرمز بود
+چی شده
نفس عمیقی کشید
_هنوز چیزی نشده
+یعنی چی
_هیچی ولش کن بزار برم دکتر صدا کنم
بدون گذاشتن فرصت برام رفت بیرون چی شده؟سنا کجاست؟اخرین صحنه افتادم به دستم نگاه کردم پانسمان شده بود حتما بخیه خورده بعد ۱۰ مین دکتر اومد و بعد معاینه فرستادم چندتا ازمایش بگیرم و دوباره رفتم پیش دکتر
دکتر:بله درست حدس زدم اقای کیم همسر شما تومور مغزی در این ناحیه مغزشون دارن ولی خوشبختانه میشه عملش کرد و کاملا بهبود پیدا میکنه
اول ناراحت شدم که اشکم در اومد وقتی گفت خوب میشم خیلی خوشحال شدم انقدر که پریدم بغل تهیونگ تهیونگ رفته تو فکر انگار داشت حرفای دکتر تجزیه تحلیل میکرد که وقتی من ذوتا اروم زدم تو صورتش به خودش اومد و خوشحال گفت
_کی میشه عملش کنین
دکتر:ما میتونیم فردا ساعت ۱۰ صبح کار شروع کنیم فقط ایشون امشب باید اینجا باشن
تشکری کردیم و اومدیم بیرون تا امدم بیرون تهیونگ دستمو کشید سمت خودشو باعث شد پرت بشم تو بغلش چند مین منو تو بغلش نگه داشت بعد خندید و دورم داد گذاشتم پایین و پیشونیم بوسید
_امشب کی رو دوست داری ببینی؟
+اوممم معلومه سنا اومممم داداشت راستی چرا اون از وقتی اومدم نیومده مگه پیشت نبود
_چرا ولی تا وقتی که اونم قاطی کارای ما نشه و نره ماموریت
+واقعااا اونم پلیس شد
_اروم تر اره
+خوب یعنی الان نمیتونه بیاد
_نخیر اگه زیر گلوله هم باشه باید بیاد
خندیدم+راستی به جینم بگو بیاد
+راستییییی داداش خوشگلمم بگو بیاد
تهیونگ حرصی و کلافه
_باشهههه
رفتیم بیرون تو حیاط بیمارستان نشستین که بعد یک ساعت همشون باهم رسیدن
°سلام زن داداششششش
کوک بهم مهلت نداد تا منو دید خودشو انداخت تو بغلم و محکم بغلم کرد
°میدونی چقدر سخت بود داداش بدون تو تحمل کردن میدونی من چقدر اشک حروم گردم برات خوب توکه زنده بودی چرا ما مردت پیدا کردیم اتتتتت چقدر دلم برات تنگ شده بودددد واییی
تهیونگ اومد وشونشو گرفت و کشید و کوک اخش در اومد و انداختش کنار جین اومد روبه روم اول دستشو اورد جلو دست دادم ولی یهو کشیدم تو بغلش
جین:میدونی چقدر کتک خوردم وقتی خبر دادم مردی مرض داری کجا بودی چرا غیب شدی
+نمیدونم وقتی بیدار شدم یه اقا بهم گفت پدرمه بعد بهم گفتن باید بری تو خونه کیم و سند بیاری برای نابودیش باید بیاری تا بابات نکشیم
جین:چی؟
_میشه ولش کنی بعد کاراگاه بازی در بیاری؟
جین:نخیر نمیشه زن دادش خودمه این همه تو بغل تو بوده حالا ما دو دقیقه میخوایم بغلش کنیم
۳.۱k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.