part 110
#part_110
#فریال
با بچه ها کنار دریا قدم میزدیم
هرکی با رلش دست تو دست هم راه میرفتن
فقط مبین و نازی داشتن باهم دعوا میکردن
البته عادی بود
شکیب دستمو گرفت و شروع کرد به دوییدن
خندم گرفته بود
دوتایی وسط این همه آدم داشتیم میدوییدیم نتونستم شالمو بگیرم و از سرم افتاد برگشتم تا بگیرمش که با کله رفتم تو به چیز سفت
سرمو که بلند کردم دیدم یه پسر جوون
رو به روم وایساده
فریال-ببخشید میشه شال منو بدید؟
به شالی که تو دستاش بود اشاره کردم
پسره-البته بفرمایید
شکیب که همون موقع تازه فهمید پشت سرش نیستم برگشت عقب
شکیب-فریال کجا موندی پس؟
فریال-شالم از سرم افتاد
رها-عه آرتین تویی؟
پسره-سلام رها تو اینجارچیکار میکنی؟
رها-سلام یه چند روزیه اومدم اینجا با دوستام
پسره-چه جالب منم واس مسافرت اومدم اینجا
از طرز نگاهش به رها اصلا خوشم نمیومد
حتی از لحنش
حس خوبی نسبت به این پسره آرتین نداشتم
(آرتین همون معلم خصوصی رهاست)
#شکلات_تلخ
بریم برا گند زدن به رابطه طاها رها 🌚💔👩🏻🦯
#فریال
با بچه ها کنار دریا قدم میزدیم
هرکی با رلش دست تو دست هم راه میرفتن
فقط مبین و نازی داشتن باهم دعوا میکردن
البته عادی بود
شکیب دستمو گرفت و شروع کرد به دوییدن
خندم گرفته بود
دوتایی وسط این همه آدم داشتیم میدوییدیم نتونستم شالمو بگیرم و از سرم افتاد برگشتم تا بگیرمش که با کله رفتم تو به چیز سفت
سرمو که بلند کردم دیدم یه پسر جوون
رو به روم وایساده
فریال-ببخشید میشه شال منو بدید؟
به شالی که تو دستاش بود اشاره کردم
پسره-البته بفرمایید
شکیب که همون موقع تازه فهمید پشت سرش نیستم برگشت عقب
شکیب-فریال کجا موندی پس؟
فریال-شالم از سرم افتاد
رها-عه آرتین تویی؟
پسره-سلام رها تو اینجارچیکار میکنی؟
رها-سلام یه چند روزیه اومدم اینجا با دوستام
پسره-چه جالب منم واس مسافرت اومدم اینجا
از طرز نگاهش به رها اصلا خوشم نمیومد
حتی از لحنش
حس خوبی نسبت به این پسره آرتین نداشتم
(آرتین همون معلم خصوصی رهاست)
#شکلات_تلخ
بریم برا گند زدن به رابطه طاها رها 🌚💔👩🏻🦯
۱۶.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.