part 112
#part_112
#رها
داشتم غذامو میخوردم که حس کردم یه چیزی رو پاهامه نگاه کردم که دیدم دستای آرتینه
سوالی نگاش کردم
آرتین-تیپت عوض شده لباسای دخترونم خیلی بهت میاد
رها-مرسی
آروم پاهامو نوازش کرد
آرتین-اینطور بدن ظریفتم بیشتر به چشم میاد
منتظر بودم که دستشو از رو پاهام برداره همش نگران بودم طاها متوجه حرکات و حرفاش بشه
رها-ممون میشه دستتو برداری اینطوری اذیت میشم
آرتین-وقتی لمست میکنم یه حس خیلی خوبی بهم دست میده
رها-اما به من حس خوبی نمیده لطفا بردار دستتو
آریتن-چرا تو انقدر اخمویی وقتی میخندی خیلی جذاب تر میشی که
طاها-به تو هیچ ربطی نداره مرتیکه ....(بوقققققق)
تا خواستم حرفی بزنم دستمو کشید و بلندم کردم
فرصت نداد حتی وسایلمو بردارم
منو دنبال خودش از رستوران کشید بیرون
رها-طاها چته وایسا
یهو سرجاش وایساد و باعث شد منی که دنبالش میدوییدم بیوفتم تو بغلش
یهو هولم داد و از خودش جدام کرد
توقع این کارو نداشتم
طاها-آخ ببخشید نباید موقع لاس زدنتون مزاحمتون میشدم واقعا معذرت میخوام برو به کارت ادامه بده
رها-چی میگی تو؟
طاها-پسره جلو چشم داشت باهات اون کارا رو میکرد الان توقع داری خیلی ریلکس بگم آقا ادامه بده راحت باش دوست دختر منو تو نداره که
رها-طاها....
طاها-آخ ببخشید من دوست پسرت نیستم دوستتم
اینو با یه لحن خیلی خاصی گفت
رها-اگه گفتم دوستمی برای این بود که نمیخواستم به مامان و بابام بگه
طاها-شایدم برای این بود که نمیخواستی بفهمه رل داری
رها-واس چی نباید بخوام؟
طاها-از اون مدل آرتین آرتین گفتنت و کنارش راه رفتن و غذا خوردنت پیش اون کاملا تابلوعه
رها-چی زدی تو اگه بخوای اینطور فکر کنی که من باید شکار باشم نه تو....تویی که هر روز با دلسا بودی همش اسمشو صدا میزدی و باهاش غذا میخوردی
طاها-دلسا هرچی بود قبل تو بود بعد این که تو قبول کردی باهام باشی حتی یه بارم ندیدمش چه برسه به این که باهاش غذا بخورم ...اون تویی که جلو چشم من با یه پسر دیگه ای
رها-برو بابا اصلا ذهنت مریضه شکاکی
طاها-اره تو خوبی......هر چی بین ما بود دیگه تموم دیگه مجبور نیستی با یه پسر شکاک مریض باشی
رها-چه بهتر از دستت راحت میشم
طاها-من خر باش که فکر میکردم عاشقمی اما حیف....برو رها برو خوش باش
اینو گفت و ازم دور شد
#شکلات_تلخ
#رها
داشتم غذامو میخوردم که حس کردم یه چیزی رو پاهامه نگاه کردم که دیدم دستای آرتینه
سوالی نگاش کردم
آرتین-تیپت عوض شده لباسای دخترونم خیلی بهت میاد
رها-مرسی
آروم پاهامو نوازش کرد
آرتین-اینطور بدن ظریفتم بیشتر به چشم میاد
منتظر بودم که دستشو از رو پاهام برداره همش نگران بودم طاها متوجه حرکات و حرفاش بشه
رها-ممون میشه دستتو برداری اینطوری اذیت میشم
آرتین-وقتی لمست میکنم یه حس خیلی خوبی بهم دست میده
رها-اما به من حس خوبی نمیده لطفا بردار دستتو
آریتن-چرا تو انقدر اخمویی وقتی میخندی خیلی جذاب تر میشی که
طاها-به تو هیچ ربطی نداره مرتیکه ....(بوقققققق)
تا خواستم حرفی بزنم دستمو کشید و بلندم کردم
فرصت نداد حتی وسایلمو بردارم
منو دنبال خودش از رستوران کشید بیرون
رها-طاها چته وایسا
یهو سرجاش وایساد و باعث شد منی که دنبالش میدوییدم بیوفتم تو بغلش
یهو هولم داد و از خودش جدام کرد
توقع این کارو نداشتم
طاها-آخ ببخشید نباید موقع لاس زدنتون مزاحمتون میشدم واقعا معذرت میخوام برو به کارت ادامه بده
رها-چی میگی تو؟
طاها-پسره جلو چشم داشت باهات اون کارا رو میکرد الان توقع داری خیلی ریلکس بگم آقا ادامه بده راحت باش دوست دختر منو تو نداره که
رها-طاها....
طاها-آخ ببخشید من دوست پسرت نیستم دوستتم
اینو با یه لحن خیلی خاصی گفت
رها-اگه گفتم دوستمی برای این بود که نمیخواستم به مامان و بابام بگه
طاها-شایدم برای این بود که نمیخواستی بفهمه رل داری
رها-واس چی نباید بخوام؟
طاها-از اون مدل آرتین آرتین گفتنت و کنارش راه رفتن و غذا خوردنت پیش اون کاملا تابلوعه
رها-چی زدی تو اگه بخوای اینطور فکر کنی که من باید شکار باشم نه تو....تویی که هر روز با دلسا بودی همش اسمشو صدا میزدی و باهاش غذا میخوردی
طاها-دلسا هرچی بود قبل تو بود بعد این که تو قبول کردی باهام باشی حتی یه بارم ندیدمش چه برسه به این که باهاش غذا بخورم ...اون تویی که جلو چشم من با یه پسر دیگه ای
رها-برو بابا اصلا ذهنت مریضه شکاکی
طاها-اره تو خوبی......هر چی بین ما بود دیگه تموم دیگه مجبور نیستی با یه پسر شکاک مریض باشی
رها-چه بهتر از دستت راحت میشم
طاها-من خر باش که فکر میکردم عاشقمی اما حیف....برو رها برو خوش باش
اینو گفت و ازم دور شد
#شکلات_تلخ
۵۱.۵k
۰۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.