حافظه ام درد می کند

حافظه ام درد می کند

از سنگینی خاطرات درشت

از اتفاق های نیفتاده

آرامشم تیر می کشد

بغض هایم لبه ی پرتگاه مانده اند

و چشمهایم

خیره به چراغهای جایی نامعلوم

جلوتر نیا

سرزمین سکوت من

میدان مین است!!!!!!!!!!!
دیدگاه ها (۳)

روزی به دخترم خواهم گفتاگر خواستی ازدواج کنیبا مردی ازدواج ک...

دیر آمدی و دست گذاشتیروی حرف‌هایی که گفته نمی‌شوندحرف‌هایی ک...

تمام سهم من از تومرگ روحی است که به تماشا یش نشسته امآه ای‌ ...

زن‌ها گاهی تمامی ِ دنیایشان رامیان ِ چاردیـواری ِ آغوش یک مر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط