سرنوشت
#سرنوشت
#Part۱۳۱
به محض رسیدنمون تهیونگ رفت اتاقش و دانی با سرعت اومد پیشم و گفت
* کجایی دختر یروز میای سرکار یروز نمیای
درجواب گفتم
.: یکم سرم شلوغه
چشماشو ریز کردو با دستش به گردنم اشاره کردو گفت
* ا/ت چرا گردنت قرمزه؟
هینی کشیدمو. دستمو روش گذاشتمو با تته پته گفتم
.: امروز که داشتم صبحونه درست میکردم خورد یه لبه کابینت زخم شد
یه تار ابروشو بالا دادو. گفت
* فک نکنم این جای یه زخم باشه انگار یه چیز دیگس
لبمو گزیدمو گفتم
.: گفتم که خورد به لبه کابینت اینجوری شد
داشتم از خجالت اب میشدم حالا باید چیکار کنم خدا لعنتت کنه تهیونگ ابرمو بردی
سریع سمت اتاق تهیونگ رفتم من امروز حال اینو نگیرم ول کن نیستم تقه ای بدر زدمو وارد شدم سرشو که تو لپتاپ بود بالا اوردو با غیض سمتش قدم برداشتم مشت محکمی به بازوش زدم که صورتش مچاله شد و گفت
ــ چته اول صبحی هار شدی اخ دستم شکست
با دندونای بهم کلید شده غریدم
.: حقته ابرومو پیش همه بردی این چه کاری بود کردی
گنگ پرسید
ــ مگه چیکار کردم؟
به گردنم اشاره کردمو گفتم
.: این دسته گل شماس ها فک کنم
لبخند خبیثانه ای زدو گفت
ــ بَه قربون خودم برم با این دسته گلم چقدم قشنگ ردش افتاده
دندون قوروچه ای کردمو گفتم
.: بیشعور
از جاش بلند شدو طرفم اومد و گفت
ــ چرا انقد حرص میخوری اینکه مهر مالکیت شوهرته عیبی نداره
رومو ازش برگردوندمو گفتم
.: اصلا بیخیال
از اتاقش اومدم بیرون خدارشکر تو کشوم چسب زخم داشتم روش چسب زخم زدم تا دیده نشه...
#Part۱۳۱
به محض رسیدنمون تهیونگ رفت اتاقش و دانی با سرعت اومد پیشم و گفت
* کجایی دختر یروز میای سرکار یروز نمیای
درجواب گفتم
.: یکم سرم شلوغه
چشماشو ریز کردو با دستش به گردنم اشاره کردو گفت
* ا/ت چرا گردنت قرمزه؟
هینی کشیدمو. دستمو روش گذاشتمو با تته پته گفتم
.: امروز که داشتم صبحونه درست میکردم خورد یه لبه کابینت زخم شد
یه تار ابروشو بالا دادو. گفت
* فک نکنم این جای یه زخم باشه انگار یه چیز دیگس
لبمو گزیدمو گفتم
.: گفتم که خورد به لبه کابینت اینجوری شد
داشتم از خجالت اب میشدم حالا باید چیکار کنم خدا لعنتت کنه تهیونگ ابرمو بردی
سریع سمت اتاق تهیونگ رفتم من امروز حال اینو نگیرم ول کن نیستم تقه ای بدر زدمو وارد شدم سرشو که تو لپتاپ بود بالا اوردو با غیض سمتش قدم برداشتم مشت محکمی به بازوش زدم که صورتش مچاله شد و گفت
ــ چته اول صبحی هار شدی اخ دستم شکست
با دندونای بهم کلید شده غریدم
.: حقته ابرومو پیش همه بردی این چه کاری بود کردی
گنگ پرسید
ــ مگه چیکار کردم؟
به گردنم اشاره کردمو گفتم
.: این دسته گل شماس ها فک کنم
لبخند خبیثانه ای زدو گفت
ــ بَه قربون خودم برم با این دسته گلم چقدم قشنگ ردش افتاده
دندون قوروچه ای کردمو گفتم
.: بیشعور
از جاش بلند شدو طرفم اومد و گفت
ــ چرا انقد حرص میخوری اینکه مهر مالکیت شوهرته عیبی نداره
رومو ازش برگردوندمو گفتم
.: اصلا بیخیال
از اتاقش اومدم بیرون خدارشکر تو کشوم چسب زخم داشتم روش چسب زخم زدم تا دیده نشه...
۶.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.