پارت دهم یعنی پارت اخر رمان مافیا جئون

پارت دهم یعنی پارت اخر رمان مافیا جئون:


جونگکوک و ات رسیدن خونه ات سریع رفت تو اتاقش و لباساشو عوض کرد

(خب لباس عروس تنش بود جونگکوکم با همون لباس عروسا کردش😂😂)

رفت پایین دید همه خدمتکارا جمع شده بودن و به ات نگاه میکردن

: اممم چیزی شده؟

یکی از خدمتکارا: نه بانو هیچی نشده

از تعجب شاخ در اورده بودم

-: دنبالم بیا

بدون هیچ حرفی پشت سرش حرکتکردم، در یه اتاق و باز کرد که تا حالا قفل بود وارد اتاق شدیم درو پشت سرم بست

-: میدونی این اتاق مال کی بوده؟

: نه کی؟

-: هانا کسی که دوستش داشتم از بچگی باهم بزرگ شدیم من بیست ساله بودم اون هفده سالش بود اون موقع بوددکه تصادف کرد و مرد از اون به بعد به هیچ دختری علاقه پیدا نکردم مانا هم هیچ علاقه ای بهش ندارم فقط بخاطر اینکه بفهمم یوجین نقشه اش چیه ازش استفاده کردم من از اولین روزی که دیدمت عاشقت شدم فقط نمیخواستم باور کنم ولی الان بهت میگم با من ازدواج کن

جونگکوک یه جعبه از پشتش اورد و زانو زد جلوی ات

-: با من ازدواج میکنی عشق من قول میدم بهترین باشم


: امم بلههه جونگکوکی من

جونگکوک با لبخند ات و انداخت روی تخت و شروع کرد به در اوردن لباس هر دو جونگکوک بدن عضلانیش و نشون داد بعدش رفت کل بدن ات و بوسید و مارک میزاشت اروم اروم رفت پایین و زبونشو کرد توش و میچرخوند بعد از ده مین در اورد زبوشو و رفت بالا ات جونگکوک و دراز کرد و رفت ساک زد بعد از اومدم اسپرم کوک رفت دراز شد و کوک اینبار دیکشو کرد توش و تند تند میگاییدش

بعد از چند راند ات و برد حموم و هردوشون و تمیز کرد

...

چند سال بعد کوک وات صاحب دوتا فرزند شدن یه پسر و یه دختر و با خوشی زندگی کردند

پایان.

امیدوارم خوشتون اومده باشه.

رمان بعدی تهیونگ و ات هستش.

نویسنده: Elisa
دیدگاه ها (۱)

راست میگه والا 😂#bts#army

پارت اول رمان تهیونگ و ات: ویو ات هلو گایز من ات ام و 18سال...

به چت جی پی تی گفتم عکسمو بزار کنار اعضای بی تی اس ببینید چی...

بایس قشنگ خودم نامجونا♥♥♥دوستت دالم نامجونیمممم♥😍😎#BTS#army#...

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط