《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 74
《شیش ساعت قبل 》
ات درحالی که مشغول تمیز کردن آشپزخونه بود با صدای کیونگ نگاهش رو داد به اون
کیونگ : فکراتو کردی میخواهی عشق سابقت دست از سرت برداره
ات بدون حرفی خواست از کنار کیونگ در بشه که کیونگ بازوش رو گرفت
کیونگ : خودانی اما اگه نمیخواهی اتفاقی برای جیمین بیوفته باید بری
ات با این حرف کیونگ ترسه بدی به دلش اوفتاد
ات.....
اگه بخاطر من اتفاقی برای جیمین بیوفته نمیتونم خودم ببخشم
من بدون اون نمیتونم زندگی کنم اما اگه بفهمه چی
توی اتاقم راه میرفت نمیتونستم یجا بشینم کیونگ آدرس یه کافه رو بهم داد لباس رو عوض کردم و بعد از گفتن یه تاکسی به سمت اون کافه رفتم
بعد از چند مین رسیدم و از تاکسی پیاده شدم وقتی وارد کافه شدم
جی یون رو دیدم که روی یکی از میزا نشسته وقتی منو دید بلند شد
منم رفتم و بدون توجه بهش نشستم
و با نفرت نگاهش میکردم اونم بعد از من نشست
جی یون : خوشحالم که قبول کردی منو ببینی
ات : چرا دوباره اومدی توی زندگیم چی از جونم میخواهی
جی یون : معلوم نیست من عاشقتم نمیتونم بدون تو زندگی کنم
ات : روزی که بدون هیچ حرفی گذاشتی و رفتی دوستم نداشتی الان دوسم داری من بهت اعتماد کردم
جی یون : من میدونم تو هم هنوز عاشقمی
ات : اشتباه میکنی من هیچ وقت عاشقت نبودم من فکر میکردم که عاشقت هستم اما فقد بخاطر اینکه از دسته پدرم خلاص بشم میخواستم باهات ازدواج کنم
جی یون : داری دروغ میگی تو عاشق منی
ات نیشخندی زد و ادامه داد
ات : من هیچ حسی بهت ندارم تنها عشق واقعی که تاحالا توی دلم بوده عشق جیمینه نه کسه دیگه ای از زندگیم برو بیرون نمیخوام ترو ببینم ازت
متنفرم از دیدنت حالم بهم میخوره
ات بلند شد و خواست بره که جی یون دستش رو محکم گرفت که
جی یون : ات من دوست دارم خیلی پشیمونم که ولت کردم لطفا نرو
ات : ولم کن دستن درد گرفت
اما جی یون اصلا به حرفش گوش نمیداد و دستش رو ول نکرد که ات محکم دستش رو کشید و به طرف خروجی کافه برگشت
《زمان حال 》
ات با دیدن جیمین شکه شد و نگاهش توی چشمای جیمین قفل شد که با عصبانیت به اونا نگاه میکرد و با قدم های آروم به سمت اونا آومد
و رو به روی ات ایستاده و گفت
جیمین : فقد یه کلم ازت می پرسم با خواسته خودت آومده اینجا
ات بدون حرفی توی چشماش خیره شد و بدون هیج حرفی که با دادی که زد ات به خودش لرزيد
جیمین : بگو دیگه تو اینجا پیشه این عوضی چیکار میکنی
جیمین وقتی جوابی ازش نشنید و با عصبانیت به جی یون وبعد به ات نگاه کرد و از کافه خارج شد
ادامه دارد؟؟؟؟
پارت 74
《شیش ساعت قبل 》
ات درحالی که مشغول تمیز کردن آشپزخونه بود با صدای کیونگ نگاهش رو داد به اون
کیونگ : فکراتو کردی میخواهی عشق سابقت دست از سرت برداره
ات بدون حرفی خواست از کنار کیونگ در بشه که کیونگ بازوش رو گرفت
کیونگ : خودانی اما اگه نمیخواهی اتفاقی برای جیمین بیوفته باید بری
ات با این حرف کیونگ ترسه بدی به دلش اوفتاد
ات.....
اگه بخاطر من اتفاقی برای جیمین بیوفته نمیتونم خودم ببخشم
من بدون اون نمیتونم زندگی کنم اما اگه بفهمه چی
توی اتاقم راه میرفت نمیتونستم یجا بشینم کیونگ آدرس یه کافه رو بهم داد لباس رو عوض کردم و بعد از گفتن یه تاکسی به سمت اون کافه رفتم
بعد از چند مین رسیدم و از تاکسی پیاده شدم وقتی وارد کافه شدم
جی یون رو دیدم که روی یکی از میزا نشسته وقتی منو دید بلند شد
منم رفتم و بدون توجه بهش نشستم
و با نفرت نگاهش میکردم اونم بعد از من نشست
جی یون : خوشحالم که قبول کردی منو ببینی
ات : چرا دوباره اومدی توی زندگیم چی از جونم میخواهی
جی یون : معلوم نیست من عاشقتم نمیتونم بدون تو زندگی کنم
ات : روزی که بدون هیچ حرفی گذاشتی و رفتی دوستم نداشتی الان دوسم داری من بهت اعتماد کردم
جی یون : من میدونم تو هم هنوز عاشقمی
ات : اشتباه میکنی من هیچ وقت عاشقت نبودم من فکر میکردم که عاشقت هستم اما فقد بخاطر اینکه از دسته پدرم خلاص بشم میخواستم باهات ازدواج کنم
جی یون : داری دروغ میگی تو عاشق منی
ات نیشخندی زد و ادامه داد
ات : من هیچ حسی بهت ندارم تنها عشق واقعی که تاحالا توی دلم بوده عشق جیمینه نه کسه دیگه ای از زندگیم برو بیرون نمیخوام ترو ببینم ازت
متنفرم از دیدنت حالم بهم میخوره
ات بلند شد و خواست بره که جی یون دستش رو محکم گرفت که
جی یون : ات من دوست دارم خیلی پشیمونم که ولت کردم لطفا نرو
ات : ولم کن دستن درد گرفت
اما جی یون اصلا به حرفش گوش نمیداد و دستش رو ول نکرد که ات محکم دستش رو کشید و به طرف خروجی کافه برگشت
《زمان حال 》
ات با دیدن جیمین شکه شد و نگاهش توی چشمای جیمین قفل شد که با عصبانیت به اونا نگاه میکرد و با قدم های آروم به سمت اونا آومد
و رو به روی ات ایستاده و گفت
جیمین : فقد یه کلم ازت می پرسم با خواسته خودت آومده اینجا
ات بدون حرفی توی چشماش خیره شد و بدون هیج حرفی که با دادی که زد ات به خودش لرزيد
جیمین : بگو دیگه تو اینجا پیشه این عوضی چیکار میکنی
جیمین وقتی جوابی ازش نشنید و با عصبانیت به جی یون وبعد به ات نگاه کرد و از کافه خارج شد
ادامه دارد؟؟؟؟
۱.۵k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.