پارت
پارت۱3
فصل دوم
بعد از انجام یسری از کاغذبازیا قرارداد رو بستن و تموم شد
جیمین و جین ائه باهم به کافه ای رفتن
جین ائه:یه سوال بپرسم
جیمین:اهوم
جین ائه:حال جونگکوک و تهیونگ چطوره
جیمین:برای چی میپرسی
جین ائه:دیگه قلبم از سنگ نیست که
جیمین:خوبن و دارن به خوبی زندگی میکنن نه نگرانی دارن و نه استرسی
جین ائه:تهیونگ یه دوست دختر داشت از اون چخبر
جیمین:بعد از تو تهیونگ و دوست دخترش دعوای مفصلی کردن و ازهم جدا شدن دوست دخترش هم گفته هرجور شده تورو گیرت میاره چون معتقده تو رابطه اشونو خراب کردی
جین ائه:جونگکوک از من چیزی نمیگه
جیمین:دلش برات تنگ شده ولی نمیخواد قبول کنه که دلتنگته
جین ائه:اها
جیمین :میگم چرا اون روز انقدر زود رفتی مگه دوستت چش شده بود
جین ائه:راستش اون همیشه مراقبم بود و بهم کمک کرد اون خیلی مهربونه اون و مادرش بودن که بهم کمک کردن تا سلامتیم و بدست بیارم تا اینکه ۶ماه پیش دوستم وقتی رفته بوده سرقرار تصادف میکنه و میره توی کما و هیچ خبری از بهبودیش نیست اون تصادف هم از عمد بوده و کسی که بهش زده واقعا قصد داشت بکشتش
جیمین:میتونم اسم دوستت و بپرسم
جین ائه:اهوم کیم صونا
جیمین:صونا
جین ائه:اهوم چیزی شده
جیمین گوشیش و درآورد و عکسی نشون جین ائه داد و گفت
جیمین:اینه دوستت
جین ائه:اهوم خودشه تو عکسش و از کجا داری
جیمین:باورم نمیشه
جین ائه:میشناسیش
جیمین :ما دوست بودیم عاشق هم بودیم یه عشق ساده نبود من قرار بود ازش خواستگاری کنم ولی دقیقا شبی که قرار داشتیم و من قرار بود ازش خواستگاری کنم اون نیومد و دیگه هیچ خبری ازش نشد پسرا بهم گفتن مرده ولی من باورم نمیشد هنوز که هنوزه منتظرشم راستی اون کسی که بهش زد معلوم نشد چرا زده بهش
جین ائه:هیچ وقت نفهمیدیم چون تصادف به حدی شدید بود که حتی خود اون ادمم مرد
جیمین:لعنتی
جین ائه:دکتر میگه ممکنه خوب بشه ولی زمان نیاز داره دکتر میگه ممکنه الان توی خاطرات خوب با کسی که دوسش داره هست و نمیخواد از رویا بیرون بیاد ما باید کمکش کنیم
جیمین:میشه منو ببری پیشش
جین ائه:اهوم
جین ائه جیمین و پیش صونا برد
جیمین خیلی دلش تنگ شده بود برای صونا حسابی باهاش حرف زد
ولی همچنان دکتر میگفت طول میکشه تا برگرده و تغییرات و ببینه
روزا میگذشت ولی هنوز جونگکوک و تهیونگ از وجود جین ائه چیزی نمیدونستن همه چیز خوب بود تا اینکه یه روز
................
فصل دوم
بعد از انجام یسری از کاغذبازیا قرارداد رو بستن و تموم شد
جیمین و جین ائه باهم به کافه ای رفتن
جین ائه:یه سوال بپرسم
جیمین:اهوم
جین ائه:حال جونگکوک و تهیونگ چطوره
جیمین:برای چی میپرسی
جین ائه:دیگه قلبم از سنگ نیست که
جیمین:خوبن و دارن به خوبی زندگی میکنن نه نگرانی دارن و نه استرسی
جین ائه:تهیونگ یه دوست دختر داشت از اون چخبر
جیمین:بعد از تو تهیونگ و دوست دخترش دعوای مفصلی کردن و ازهم جدا شدن دوست دخترش هم گفته هرجور شده تورو گیرت میاره چون معتقده تو رابطه اشونو خراب کردی
جین ائه:جونگکوک از من چیزی نمیگه
جیمین:دلش برات تنگ شده ولی نمیخواد قبول کنه که دلتنگته
جین ائه:اها
جیمین :میگم چرا اون روز انقدر زود رفتی مگه دوستت چش شده بود
جین ائه:راستش اون همیشه مراقبم بود و بهم کمک کرد اون خیلی مهربونه اون و مادرش بودن که بهم کمک کردن تا سلامتیم و بدست بیارم تا اینکه ۶ماه پیش دوستم وقتی رفته بوده سرقرار تصادف میکنه و میره توی کما و هیچ خبری از بهبودیش نیست اون تصادف هم از عمد بوده و کسی که بهش زده واقعا قصد داشت بکشتش
جیمین:میتونم اسم دوستت و بپرسم
جین ائه:اهوم کیم صونا
جیمین:صونا
جین ائه:اهوم چیزی شده
جیمین گوشیش و درآورد و عکسی نشون جین ائه داد و گفت
جیمین:اینه دوستت
جین ائه:اهوم خودشه تو عکسش و از کجا داری
جیمین:باورم نمیشه
جین ائه:میشناسیش
جیمین :ما دوست بودیم عاشق هم بودیم یه عشق ساده نبود من قرار بود ازش خواستگاری کنم ولی دقیقا شبی که قرار داشتیم و من قرار بود ازش خواستگاری کنم اون نیومد و دیگه هیچ خبری ازش نشد پسرا بهم گفتن مرده ولی من باورم نمیشد هنوز که هنوزه منتظرشم راستی اون کسی که بهش زد معلوم نشد چرا زده بهش
جین ائه:هیچ وقت نفهمیدیم چون تصادف به حدی شدید بود که حتی خود اون ادمم مرد
جیمین:لعنتی
جین ائه:دکتر میگه ممکنه خوب بشه ولی زمان نیاز داره دکتر میگه ممکنه الان توی خاطرات خوب با کسی که دوسش داره هست و نمیخواد از رویا بیرون بیاد ما باید کمکش کنیم
جیمین:میشه منو ببری پیشش
جین ائه:اهوم
جین ائه جیمین و پیش صونا برد
جیمین خیلی دلش تنگ شده بود برای صونا حسابی باهاش حرف زد
ولی همچنان دکتر میگفت طول میکشه تا برگرده و تغییرات و ببینه
روزا میگذشت ولی هنوز جونگکوک و تهیونگ از وجود جین ائه چیزی نمیدونستن همه چیز خوب بود تا اینکه یه روز
................
- ۴.۹k
- ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط