فیک وقتی عاشقت میشه پارت 1

فیک وقتی عاشقت میشه پارت 1


بعدز اینکه از مدرسه تعطیل شدم سمت خونه
حرکت کردم توراهم چند تا پسر بهم گیر میدن بزور میخواستن سوار ماشین کننم انقدر دیگه کتکم زده بودن تا سوار ماشین شم بیهوش شدم بعدز اینکه بهوش اومدم دیدم داخل یه ویلا خیلی بزرگ هستم همینجور که داشتم ویلا رو نگاه میکردم یکی از پشت منو صدا کرد بهوش اومدی

من =چرا منو دزدیدی هان بدو جواب بده بدو

پسر گفت=مثل اینکه اشتباه شده من تورو نجات دادم از دست اونا بعدش دیدم اگه اونجا ولت کنم دوباره میدوزدنت من برت داشتم اووردمت خونم

من= واقعا ممنونم ازتون که نجاتم دادید ببخشید اسم شما چیه

پسر گفت =تهیونگ

من=منم لیام از آشناییتون خوشبختم

تهیونگ =منم همینطور

من =ببخشید میشه بگید ساعت چند

تهیونگ=ساعت ۱۰ شب

من = وای من خیلی دیرم شده باید برم خونه

تهیونگ =باشه من میرسونمت

من=واقعا ممنونتون میشم اگه منو برسونید



پارت بعدیش رو فردا میزارم باید فکر کنم😐🤣

این همه زحمت کشیدم فکر کردم نوشتم پس چرا لایک نمیکنی هان😐🙂