بچه ها استقبالتون خیلی کمه اگه اینحوری پیش بره دیگه ادام

بچه ها استقبالتون خیلی کمه😣 اگه اینحوری پیش بره دیگه ادامه نمیدم😢
EP3
با صدای زنگ ساعت رو میزم از خواب پا شدم
با خستگی یه کش و قوصی به بدنم دادم
_هعییییی...تابستونم تموم شد😪 ...روز اول مدرسه ها😖
پاشدم جلوی تابلوی نقاشیم وایسادم
_سلام دختر مدادی...خوب خوابیدی؟ من باید برم مدرسه...ببخشید که تنهات میزارم...
یکم پاهامو بلند کردم و گونه ی دختر مدادیمو بوسیدم...
دختر مدادی اسمی بود که برای نقاشیم انتخاب کرده بودم
دلم نمیومد براش اسم واقعی بزارم
حس میکردم خودش هویت داره
بعد از اینکه از دختر مدادیم خداحافظی کردم ، رفتم صبونه مو خوردم و لباس فرممو پوشیدم...
بعد از اینکه رفتم دنبال سویونگ،به طرف مدرسه حرکت کردیم...
تو راه مشغوله صحبت بودیم که یهو یه دختره پرید جلوم
اونم لباسای مارو پوشیده بود
دختره: یاااا یونا معلوم هست کجایی؟؟ دیرمون شد...
من : 😲
یه نگاه به سویونگ انداختم پشت کلشو یکم خاروند اونم قیافش اینجوری بود : 😳 ؟
برگشتم طرف دختره که سعی داشت دستمو بکشه دنبال خودش اما زورش کمتر از من بود
من : اومممم ... ببخشید؟
دختره دست از کشیدن دست من برداشت
دختره : یونا چه مرگت شده؟-_-چرا قیافت عوض شده ؟ تابستون فقط خوردی خوابیدی انقدر تپل شدی؟-_-نوچ نوچ نوچ
به سویونگ اشاره کرد
★: دوست جدیدته؟
من : آآاا...ببخشید ظاهرا دچار سوتفاهم شدید...فک کنم اشتباه گرفتید
دختره اول با تعجب داشت توی صورتم نگاه می کرد...
کم کم چهرش مضطرب شد و دستشو از روی دستم برداشت
★: م‍ ... من...ببخشید معذرت میخوام
تعظیم کرد و دوباره گفت :
شما شبیه دوستمید و باعث شد من اشتباه بگیرمتون
با لبخند به قیافه ی هول کردش نگاه کردم
اومو اون خییلی کیوته
=عب نداره مشکلی نیست😊
سویونگ دستشو روی شونم گزاشت
سویونگ: یوری بریم الان درهارو میبندن...
بعد از خداحافظی و معذرت خواهی مجدد اون دختر ، به راهمون ادامه دادیم و به مدرسه رسیدیم
بچه ها با ذوق همدیگه رو بغل میکردن و از دیدن دوباره ی همدیگه اظهار شادی میکردن...
روبه سویونگ گفتم:
_این جلف بازیا یعنی چی آخه؟؟😷
سویونگ : همه که مثه تو بی احساس نیستن😒
بعد از گفتن این حرف رفت طرف دختر ها و مشغول بغل کردن هم شدن
_هااااایییششش-_-
رفتم طرف صندلیم و روش نشستم و سرمو گزاشتم روی میز...
یهو یکی از بچه ها با شدت از در اومد تو و داد زد
$ : جیییغغغغغ .... دانش آموزای جدید اومدن
با این حرفش همه ساکت شدن و با کنجکاوی (منظورش فضولیه😄 😃 ) به در خیره شدن...
#pencil_girl
#FK
٭ این دریم سونیاشیده رو دیدین؟همونی که عکسش رو پوستره😃 من دوقسمتشو دیدم😣 (قدیمیه ها)
دیدگاه ها (۴۷)

حالا که بچه های بدی هستین تا لایکا به ۱۰۰ و کامنتا به ۵۰ نرس...

فقط به احترام اونایی که میخونن و نظر میدن🙏 Ep5اون زنگ هیچی ا...

خب نظر یادتون نره😻 اگه نظرا خوب باشه شب بقیه رو میزارمep2یکم...

الآن دوتا پارت میزارم😊 بقیشم به کامنتای شما بستگی داره😉 ep1★...

(لطفاً حمایت کنید❤️)نام: سرنوشت لیا p:2واییی مدرسم دیر شدوای...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉 ³..درحالی که مطمئن نبودم اون قرا...

P⁹هانا : جونکوک هانی به سمت صدا برگشتیم وای مگه من هنوز با ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط