Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت ۳۳
الانم نمیخواد اینجا بشینی پاشو برو بیرون
~داری از اتاق خودم بیرونم میکنی؟
+نه....چون الان اتاق منم هست
~بیرون نمیرم کنارت میخوابم
+نخیر
~چرا؟
+نمیشه دیگه
~نترس کاری نمیکنم...قرار بود امشب بکنم ولی با این وضع نمیشه
+موضوع این نیست چون به هر حال تکواندو رفتم....
~پس چی؟
+معذبم
~پیش شوهرت؟
+یبار دیگه این کلمه رو بگی میزنمت
در باز میشه و جونگکوک میاد تو
-بیا...کیسه آب گرم
+عو....کیسه آب گرمم دارین؟
~پس چی...انواع اقسام رنگ ها و طرح ها
کیسه رو میگیری و میزاریش رو شکمت
+مرسی...کوک
-خواهش میکنم
چشاتو میبندی و پتو رو بالاتر میکشی،مکث میکنی ولی میبینی هنوز تو اتاقن،چشاتو باز میکنی و نگاشون میکنی
+چرا نمیرین بیرون
~راست میگه کوک...برو بیرون
+با خودتم هستم
~من دیگه چرا؟
+وای بخدا عصبانی بشم هردوتاتونو جر میدم
-راست میگه من شنیدم وقتی دخترا پریود میشن زود عصبانی میشن
~عیب نداره به هر حال من باید پیشش بمونم
-پس من میرم
کوک میره بیرون و اینگوک دراز میکشه کنارت
+توم برو
~نه
پتو رو میندازه رو خودش
+جیغ میزنما
~بزن.....ولی اینکه بقیه فکرای عجیب غریب بکنن با خودته
با پاهات هولش میدی و از تخت میندازیش پایین
+میخوام بخوابم حال ندارم عصبانیم نکن
~منم فقط میخوام پیشت بخوابم نمیخوام عصبانیت کنم......
چشاتو میبندی که دوباره صدای در میشنوی
-اینگوک....
~چیشده
-اتفاق بدی افتاده
کوک با لپ تاپ تو دستش میاد تو و درو میبنده
-اینو ببین
توم بلند میشی و میشینی و به لپ تاپ نگاه میکنی،اخبار بود ولی تو چیزی از کلمات قلمبه سلمبه ش نفهمیدی
+این کجاش بده؟ اصلا منظورش چی بود؟
اینگوک داشت با تعجب به کوک نگاه میکرد و کوکم داشت سرشو میخاروند
+میشه به منم بگید چیشده؟
-نمیدونم کی ولی احتمالا کار جیسونگه.....همجا پخش کرده که برای این عروسی رو به تعویق انداختیم چون بین من و تو و اینگوک مثلث عشقی وجود داره
+چی؟
-حتی عکسم از من و تو دارن
+این همونیه که من تو خیابون دیدم....اون ازمون عکس گرفته....دیدی گفتم
~اینکه کی عکس گرفته مهم نیست....مهم اینه الان تو بد مخمصه ای افتادیم
+نه اتفاقا مهمه....من قیافشو یادمه...میتونیم پیداش کنیم و بگیم کی بهش گفته همچین چیزیو پخش کنه
~مهم نیست...وقتی میدونیم کار جیسونگه
-اره...فعلا باید تمرکزمونو بزاریم رو گرفتن جیسونگ
+پس چاره ای نداریم تا از روی نقشه من پیش بریم
-کدوم؟
+اولی....همون برگزاری مراسم
~درسته....چون اینجوری با یه تیر دو تا نشون میزنیم....هم نشون میدیم مثلث عشقی ای وجود نداره هم جیسونگ رو گیر میاریم
-چجوری؟وقتی هیچکدوم از مهمونا واقعی نیستن؟
+اینم هست....ولی میتونیم بجاش مهمونای اصلی رو دعوت کنیم...با این حال باید خیلی بیشتر از قبل حواسمونو جمع کنیم
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت ۳۳
الانم نمیخواد اینجا بشینی پاشو برو بیرون
~داری از اتاق خودم بیرونم میکنی؟
+نه....چون الان اتاق منم هست
~بیرون نمیرم کنارت میخوابم
+نخیر
~چرا؟
+نمیشه دیگه
~نترس کاری نمیکنم...قرار بود امشب بکنم ولی با این وضع نمیشه
+موضوع این نیست چون به هر حال تکواندو رفتم....
~پس چی؟
+معذبم
~پیش شوهرت؟
+یبار دیگه این کلمه رو بگی میزنمت
در باز میشه و جونگکوک میاد تو
-بیا...کیسه آب گرم
+عو....کیسه آب گرمم دارین؟
~پس چی...انواع اقسام رنگ ها و طرح ها
کیسه رو میگیری و میزاریش رو شکمت
+مرسی...کوک
-خواهش میکنم
چشاتو میبندی و پتو رو بالاتر میکشی،مکث میکنی ولی میبینی هنوز تو اتاقن،چشاتو باز میکنی و نگاشون میکنی
+چرا نمیرین بیرون
~راست میگه کوک...برو بیرون
+با خودتم هستم
~من دیگه چرا؟
+وای بخدا عصبانی بشم هردوتاتونو جر میدم
-راست میگه من شنیدم وقتی دخترا پریود میشن زود عصبانی میشن
~عیب نداره به هر حال من باید پیشش بمونم
-پس من میرم
کوک میره بیرون و اینگوک دراز میکشه کنارت
+توم برو
~نه
پتو رو میندازه رو خودش
+جیغ میزنما
~بزن.....ولی اینکه بقیه فکرای عجیب غریب بکنن با خودته
با پاهات هولش میدی و از تخت میندازیش پایین
+میخوام بخوابم حال ندارم عصبانیم نکن
~منم فقط میخوام پیشت بخوابم نمیخوام عصبانیت کنم......
چشاتو میبندی که دوباره صدای در میشنوی
-اینگوک....
~چیشده
-اتفاق بدی افتاده
کوک با لپ تاپ تو دستش میاد تو و درو میبنده
-اینو ببین
توم بلند میشی و میشینی و به لپ تاپ نگاه میکنی،اخبار بود ولی تو چیزی از کلمات قلمبه سلمبه ش نفهمیدی
+این کجاش بده؟ اصلا منظورش چی بود؟
اینگوک داشت با تعجب به کوک نگاه میکرد و کوکم داشت سرشو میخاروند
+میشه به منم بگید چیشده؟
-نمیدونم کی ولی احتمالا کار جیسونگه.....همجا پخش کرده که برای این عروسی رو به تعویق انداختیم چون بین من و تو و اینگوک مثلث عشقی وجود داره
+چی؟
-حتی عکسم از من و تو دارن
+این همونیه که من تو خیابون دیدم....اون ازمون عکس گرفته....دیدی گفتم
~اینکه کی عکس گرفته مهم نیست....مهم اینه الان تو بد مخمصه ای افتادیم
+نه اتفاقا مهمه....من قیافشو یادمه...میتونیم پیداش کنیم و بگیم کی بهش گفته همچین چیزیو پخش کنه
~مهم نیست...وقتی میدونیم کار جیسونگه
-اره...فعلا باید تمرکزمونو بزاریم رو گرفتن جیسونگ
+پس چاره ای نداریم تا از روی نقشه من پیش بریم
-کدوم؟
+اولی....همون برگزاری مراسم
~درسته....چون اینجوری با یه تیر دو تا نشون میزنیم....هم نشون میدیم مثلث عشقی ای وجود نداره هم جیسونگ رو گیر میاریم
-چجوری؟وقتی هیچکدوم از مهمونا واقعی نیستن؟
+اینم هست....ولی میتونیم بجاش مهمونای اصلی رو دعوت کنیم...با این حال باید خیلی بیشتر از قبل حواسمونو جمع کنیم
🍃🗿
۹.۷k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.