when he cheats on you......!
when he cheats on you......!
وقتی بهت خیانت میکنه....!
ا.ت :بوراممم (گریه )
بورام:سلام دخترررر
دختر؟ چی شده(تعجب )
ا.ت:دعوتم نمیکنی بیام تو؟(بغض)
بورام :بیا تو قربونت برم .
خو ا.ت همه چی رو بهش توضیح داد.
بورام:خرههه اشک منو در آوردی
بورام:دختر نگو که میخوای بچه رو
بندازی؟
ا.ت:میخوام .....میخوام بندازم ....ولی
بورام:ولی چی ؟دخترررر
ا.ت :حس مادرانم نمیزاره !
بورام :خوب خوب من یه فکری دارم!
ا.ت :چه فکری ؟
بورام :بچه رو نگه دار ؛بعد با بچه برو خونه تهیونگ و درخواست طلاق بده
ا.ت:فکر خوبیه ....ولی
بورام :ولی چی ؟؟؟درد😂
ا.ت:من هنوز تهیونگ رو دوست دارم :)))
بورام :خو نمیدونم خودت میدونی
ویو تهیونگ
نمیدونم چرا وقتی ا.ت از این خونه رفت خونه دیگه اون خونه ای خودش نبود .
اصلا ولش به من چه ؟بهتر که بره
من هانا رو دارم (پوزخند )
نه ماه بعد
ویو آ.ت
بلخره بچم رو گرفتم تو آغوشم
حس خیلی خوبی داشت ولی حیف پدرش اینجا نیست .
بعد از یه هفته دیگه میرم درخواست طلاق
میدم
حقشه .....!
ویو تهیونگ
صبح از خواب بلند شدم .
هانا پیشم نبود پیش خودم فکر کردم که پاین داره صبحونه میچینه .
رفتم پاین یه نامه دیدم بازش کردم
هانا :خوب آقا کیم تهیونگ گول خوردی
راستی خوانومت است حاملس و امروز روز زایمانش بود .
بای بای کیم تهیونگ...!
تهیونگ:نههه یعنی چیییی
من گلمووو گشتممم یعنی الان من بابا شدم(ن عمو شدی)
خمارییی لی لی 😂
میخوام پارت جدید فیک رو بزارم منتظر باشید
حمایت کنید به دوستاتون بفرستتت:))
وقتی بهت خیانت میکنه....!
ا.ت :بوراممم (گریه )
بورام:سلام دخترررر
دختر؟ چی شده(تعجب )
ا.ت:دعوتم نمیکنی بیام تو؟(بغض)
بورام :بیا تو قربونت برم .
خو ا.ت همه چی رو بهش توضیح داد.
بورام:خرههه اشک منو در آوردی
بورام:دختر نگو که میخوای بچه رو
بندازی؟
ا.ت:میخوام .....میخوام بندازم ....ولی
بورام:ولی چی ؟دخترررر
ا.ت :حس مادرانم نمیزاره !
بورام :خوب خوب من یه فکری دارم!
ا.ت :چه فکری ؟
بورام :بچه رو نگه دار ؛بعد با بچه برو خونه تهیونگ و درخواست طلاق بده
ا.ت:فکر خوبیه ....ولی
بورام :ولی چی ؟؟؟درد😂
ا.ت:من هنوز تهیونگ رو دوست دارم :)))
بورام :خو نمیدونم خودت میدونی
ویو تهیونگ
نمیدونم چرا وقتی ا.ت از این خونه رفت خونه دیگه اون خونه ای خودش نبود .
اصلا ولش به من چه ؟بهتر که بره
من هانا رو دارم (پوزخند )
نه ماه بعد
ویو آ.ت
بلخره بچم رو گرفتم تو آغوشم
حس خیلی خوبی داشت ولی حیف پدرش اینجا نیست .
بعد از یه هفته دیگه میرم درخواست طلاق
میدم
حقشه .....!
ویو تهیونگ
صبح از خواب بلند شدم .
هانا پیشم نبود پیش خودم فکر کردم که پاین داره صبحونه میچینه .
رفتم پاین یه نامه دیدم بازش کردم
هانا :خوب آقا کیم تهیونگ گول خوردی
راستی خوانومت است حاملس و امروز روز زایمانش بود .
بای بای کیم تهیونگ...!
تهیونگ:نههه یعنی چیییی
من گلمووو گشتممم یعنی الان من بابا شدم(ن عمو شدی)
خمارییی لی لی 😂
میخوام پارت جدید فیک رو بزارم منتظر باشید
حمایت کنید به دوستاتون بفرستتت:))
۲۰.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.